چکیده:
جایگاه و نقش خداوند در فلسفۀ هگل به یکی از مناقشهبرانگیزترین مسائل فلسفی و تفسیری در دو قرن گذشته بدل شده است. شیوۀ پاسخ به این پرسش یکی از عناصر اصلی تمایزبخش میان دو جریان هگلیان راستگرا و چپگراست. هگل، برخلاف روند حاکم بر فلسفۀ مدرن که رفتهرفته به دنبال کمرنگ کردن جایگاه و نقش هستیشناسانۀ خداوند در تبیین عالم بود، دوباره پای خداوند را به فلسفه باز کرد، براهین اثبات وجود خدا را احیا کرد و خدا را با عنوانی تازه در صدر نشاند: روح مطلق. حال پرسش اصلی این است که روح مطلق هگلی چه نسبتی به خدای مسیحی دارد؟ آیا هگل فلسفه را الهی کرد یا الهیات را فلسفی؟ آیا هگل خدا را به جایگاه والایش بازگرداند، یا برعکس، با تغییر دادن معنایش، خدای عرفی-کلامی ادیان ابراهیمی را بهکلی نفی کرد؟
کوئنتین لویر در کتاب مفهوم خدا از نظر هگل میکوشد تا به این پرسشها بپردازد. اگرچه مخاطب کتاب نیز نهایتاً پاسخ سرراستی به نفع یکی از طرفین این مسئله دریافت نمیکند، اما همراه با نویسنده با تحلیل هگلیِ مفهوم خداوند و در نتیجه، به طور کلی، با طرحی کلی از متافیزیک هگلی آشنا میشود که از قضا به لحاظ فرم بیان و شیوۀ استدلالها نیز بیشباهت به خودِ سبک استدلالیِ هگل نیست.
Place and role of God in Hegel’s philosophy have become one of the most controversial problems in philosophy and interpretation for the past two centuries. The main distinction between the two Hegelian movements (the left and the right wing) depends on how we answer this issue. Contrary to the development of modern philosophy which has gradually diminished the place and role of God in explanation of the world, Hegel brought this concept into the center of philosophy once again; he revived the arguments, and put it on the throne, although with a new name: Absolute Spirit.
At the moment the most important question is the relationship between Hegelian Absolute Spirit and Christian God. Did Hegel make philosophy theological or theology philosophical? Did Hegel bring God into its high place or did he negate the common-theological concept of God?
In Hegel’s Concept of God, Quentin Lauer attempts to deal with these questions. Although the reader cannot derive explicit answers for these questions, he or she can understand the approach of the writer about Hegelian analysis of the concept of God, and consequently grasp a brief impression of Hegelian metaphysics.
خلاصه ماشینی:
آیا روح مطلق همان خداست ؟ نقدی بر کتاب مفهوم خدا از نظر هگل * محمدمهدیاردبیلی چکیده جایگاه و نقش خداوند در فلسفۀ هگل به یکی از مناقشه برانگیزترین مسائل فلسفی و تفسیری در دو قرن گذشته بدل شده است .
حال پرسش اصلی این است که روح مطلق هگلی چه نسبتی به خدای مسیحی دارد؟ آیا هگل فلسفه را الهی کرد یا الهیات را فلسفی؟ آیا هگل خدا را بـه جایگاه والایش بازگرداند، یا برعکس ، با تغییر دادن معنایش ، خدای عرفـی-کلامـی ادیان ابراهیمی را به کلی نفی کرد؟ کوئنتین لویر در کتاب مفهوم خدا از نظر هگل میکوشد تا به این پرسش ها بپردازد.
میتوان بـه ایـن فهرسـت دلایـل دیگری را نیز افزود، اما خود نویسنده در کتاب دو دسته دشواری را ذکر میکنـد کـه از قضا با یکدیگر پیوند دارند: اول اینکه زبان هگل بسیار مـبهم اسـت و دائمـا از گفتمـان مسیحی و سنت الهیاتی بهره میگیرد.
در اینجا هگل برداشت دین از خدا را نابسنده میدانـد و صـرحتا روح مطلـق «فلسـفی» را ورای خدای «دینی» مینشاند و دو خصلت به آن نسبت میدهد، یکی تضـاد درونـی و دیگری، حرکت : «روح همین حرکت خـود اسـت کـه خـود را از خـویش تهـی مـیسـازد و درون جوهرش فرومیبرد، و همچنین در مقام سوژه ، از این جوهر بیرون شده و به درون خود بازمیگردد، [و] جوهر را به یک ابژه و محتوا بدل میسازد، در همان حال کـه این تفاوت میان ابژکتیویته و محتوا را ملغی میسازد» (٤٩٠ .