چکیده:
تردید نیست که بخش قابل توجهی از آثار عرفانی با اهداف تعلیمی شکل گرفتهاند و پدیدآورندگان این آثار، هریک از منظری خاص به عرفان و مباحث پیرامون آن نگریستهاند. بعضی با به کاربستن زبانی دشوار تنها خواص را مخاطب خویش قرار دادهاند و برخی دیگر با به کارگیری زبانی ساده و روشن، گسترۀ مخاطبان خویش را وسعت داده اند. عطار نیشابوری در زمرۀ شاعران و نویسندگانی قرار دارد که روش دوم را برای انتقال اندیشههای خویش برگزیدند. اگرچه آثار بسیاری را به وی نسبت دادهاند اما مجموع آثار قطعی او از هفت اثر فراتر نمیرود. به کارگیری تمثیل و حکایات متعدد، شیوۀ مورد علاقۀ عطار است؛ از اینرو بدون شک میتوان در میان مثنویهای وی و تذکرهالاولیا که مبتنی بر حکایات است، مفاهیم و حکایات مشترکی را مشاهده نمود. از میان آثار عطار، دو اثر تذکرهالاولیا و منطقالطیر را مبنای پژوهش کنونی خویش قرار دادیم تا به بررسی حکایات مشترک این دو اثر با محوریت دو مفهوم «تعلیم انصاف» و «تفاوت عشق ظاهری و حقیقی» بپردازیم. هدف آن است که شیوۀ عطار در بیان مفاهیم ذکر شده، در دو اثر متفاوت مورد مقایسه قرار گیرد و دامنۀ تغییرات اعمالشده از سوی وی مشخص گردد تا دریابیم کدام یک از شیوههای به کارگرفته شده در بیان حکایات، از قدرت تأثیرگذاری بیشتری برخوردار است. عطار در گزینش شیوۀ بیان خود، اقتضای ساختار اثر و اهدافی که به دنبال تحقق آن است را در نظر داشته و برای تعلیم یک مفهوم، آگاهانه شیوۀ بیان خود را دگرگون ساخته است.
خلاصه ماشینی:
در پژوهش حاضر به چندين پرسش پاسخ داده ميشود: ١) حکايات مشترک تذکره الاوليا و منطق الطير شامل کدام مفاهيم تعليمي هستند؟ ٢) کدام تفاوت هاي زباني را ميتوان براي بيان دو مفهوم مـذکور در ميـان حکايـات مشترک برشمرد؟ ٣) آيا عطار براي دست يابي به مقاصد خويش ، زبان را بـه شـيوه هـاي مختلف به کار ميگيرد؟ اگر چنين است ، تأثير تعليمي کدام شيوه بيشتر است ؟ ٤) آيا تذکره الاوليا و منطق الطير در انتقال مفاهيم و تعليم به مخاطب سـطح يکسـاني دارند؟ پاسخ به پرسش هاي طرح شده ، نشان ميدهد کـه عطـار بـاوجود آنکـه از حکايـات مشترک در تذکره الاوليا و منطق الطير بهره برده است ، به فراخـور سـاختار اثـر و هـدف خويش در ظاهر و محتواي حکايات تغييراتي اعمال کرده است تا غبار تکرار کسالت بار را از آثار خود بزدايد.
بـا توجـه بـه ايـن کـه عطـار در حکايـت منطق الطير جزئيات بيشتري را نسبت به حکايت تذکره الاوليا بيان کرده است ، مـيتـوان گفت که اقدام به ايجاد گسترشي در آن نموده است چنان که در توصيف مقـام عالمانـۀ احمد حنبل ، بيان علت رفتن او به نـزد بشـر در آغـاز حکايـت ، توصـيفي کـه از زبـان شاگردان دربارة علم او به کار رفته است و به کارگيري تأکيدات بيشتر در سـخن پايـاني احمد حنبل گسترشي ايجاد شده و جزئيـات بيشـتري بـه کـار رفتـه اسـت .