چکیده:
حدیثپژوهان معیارهای مختلفی را برای ارزیابی احادیث وضع کردهاند؛ از جمله این ملاکها، عدم مخالفت حدیث با حس و تجربه (دانشهای تجربی) است که در این مقاله ضمن بررسی دیدگاه حدیثپژوهان و نیز بررسی چند نمونه به اعتبارسنجی این ملاک پرداخته میشود. هدف از این پژوهش، اعتبارسنجی ملاک عدم مخالفت حدیث با دانشهای تجربی است، که با روش کتابخانهای نگارش یافته است. سؤالی که در اینجا مطرح است این که علوم تجربی در نقد و فهم حدیث چه جایگاهی دارد؟ آیا به عنوان یک معیار و ملاک برای نقد حدیث میتوان بدان استناد کرد؟ در صورت تعارض روایت با دانشهای تجربی نقش این ملاک چیست؟ با بررسی ویژگیها و چیستی دانشهای تجربی و نیز نمونههای حدیثی که با علوم تجربی تعارض دارند نتیجهای که حاصل شد این است که اولاً با توجه به محتوای تعدادی از احادیث، در فهم و نقد حدیث باید از ملاک و معیار دانشهای تجربی بهره برد و این که در این راستا تنها میتوان به قطعیات دانشهای تجربی تکیه کرد و نه فرضیات و نظریهها؛ چرا که ممکن است پس از مدتی ابطال گردند. ثانیاً در برخی از تعارضات احادیث با دانشهای تجربی، با توجه به برخورداری معصومین (ع) از علم لدنی، نمیتوان هر حدیثی را صرفاً به خاطر مخالفت با فلان نظریه مشهور کنار گذاشت. ثالثاً دانشهای تجربی و احادیث، تأثیر متقابلی نسبت به هم داشتهاند به طوری که دانشهای تجربی باعث فهم بهتر و تفسیر روشنتر احادیث شده و محتوای علمی برخی روایات نیز در گسترش دامنه تحقیقات دانشهای تجربی نقش بسزایی داشته است.
خلاصه ماشینی:
5- معیار حس و علم برخی از عالمان از جمله معیارهای ارزیابی حدیث را «عدم مخالفت حدیث با حس و محسوسات» دانستهاند (ابن قیم، 1390ق، 50) و برای این معیار از واژه «حس» استفاده کردهاند و نیز از آنجا که به روشنی، مقصود خود از «حس» را بیان نکردهاند؛ از اینرو لازم است نکاتی در این مورد توجه شود: الف.
9- معیار عدم مخالفت حدیث با علم و تجربه از دیدگاه عالمان پارهای از روایات در موضوعات دانشهای تجربی از جمله؛ آفرینش یا داستانهای قرآن و حتی برخی روایات تفسیری به موضوعاتی میپردازند که در حیطه علم قرار میگیرند و از آنجا که نقد و بررسی هر حدیثی باید متناسب با محتوای آن باشد لذا علم میتواند به عنوان یکی از معیارهای مهم در ارزیابی این روایات، مورد استناد قرار گیرد.
را توصیف کردهاند، از جهات مختلف در استواری آنها تردید میکند، از جمله آن که مینویسد: «در تعدادی از روایات پیرامون توصیف جباران مورد بحث، آمده که سکنه آن سرزمین از عمالقه بودند، که مردمی درشت هیکل و بلندقامت بودند و از درشت هیکلی و بلندقامتی آنان داستانهای عجیبی وارد شده (طباطبایی به نقل از: تفسیر المنار، 6: 331) که عقل سلیم نمیتواند آنها را بپذیرد، و در آثار باستانی و بحثهای طبیعی نیز چیزی که این روایات را تأیید کند وجود ندارد، ناگزیر باید گفت که روایات مذکور، مأخذی جز جعل و دسیسه ندارد» (طباطبایی، 1393ق، 5: 291) در اینجا علامه با توجه به این که احادیث مذکور با حس و تجربه و علم باستانشناسی و علوم طبیعی در تعارض است، آنها را در شمار روایات جعلی قرار میدهد.