چکیده:
فنّ ترجمه در بنای فرهنگهای بشری تاثیری غیر قابل انکار داشته است، تا بدانجا که برخی ترجمه را عامل اصلی رنسانس اسلامی در سدة چهارم و رنسانس اروپایی در سدة شانزدهم میدانند. بدون تردید ترجمه در شکلگیری و رشد و بالش نثر عرفانی در زبان فارسی سخت موثر بوده است؛ بهویژه در تالیف و تدوین متون متمکّن نثر عرفانی که با ترجمة شرح التّعرف آغاز شد. چند متن متمکّن و سازمانی هستند که پیوسته مورد عنایت صوفیان بودهاند. همین اقبال بدانها موجب شده که دو نوع ترجمة کاملا آزاد و فرآوریشده در حدّ تالیف از آنها انجام پذیرد. یکی از آنها رسالة قشیریه است و دیگری کتاب عوارفالمعارف سهروردی است که از همان زمان حیات نویسنده سخت مورد اقبال قرار گرفته و چندین ترجمه و تعلیقه بر آن نوشته شده است. در مقال حاضر به معرفی و مقایسة دو ترجمة مهم که یکی ترجمهای نسبتا آزاد است، لیک اگر از برخی کاستیها و افزودههای آن چشم بپوشیم همچنان وفادار به اصل عربی بوده است و آن ترجمة اسماعیل بن عبدالمومن اصفهانی است و دیگر ترجمهای که قدما از آن در ذیل عوارفالمعارف به عنوان ترجمة آن یاد کردهاند، ولی مصحّح کتاب، آن را تالیفی مستقل میشمارد و آن مصباحالهدایة و مفتاح الکفایة است. پس از اشارت به اهمیّت فنّ ترجمه و انواع آن و معرفی اصل کتاب عوارفالمعارف و مولف آن، و معرفی مختصر دو ترجمة مورد بحث، به مقایسه و نتیجهگیری در این باره پرداختهایم.
خلاصه ماشینی:
بـه هـر وقت التماس ترجمۀ عوارفالمعارف از مصنفات شیخ الاسلام شهابالدین عمر سهروردی کـه در بیان صحت طریق تصوف ساخته است و حقایق و دقایق ایـن فـن در او بـر خـوبتـر وجهـی و تمامتر نمطی پرداخته میکردند و این ضعیف هرچند میخواست که التماس ایشان مبـذول دارد این خاطر که خراید معانی این کتاب را از فراید الفاظش عاطل کردن همان مثال است که رابطـۀ حیات ارواح از اجساد بریدن و باطل کردن، روی مینمود و مرا از اقـدام بـر آن منـع مـیفرمـود، مدتی در این حال میان اقدام و احجام متردد بودم تا روزی این خاطر وارد شـد کـه در ایـن فـن مختصری به پارسی از سخن مشایخ صوفیان با ضمایمی چند از عندیات و فتوحات کـه از غیـب در اثنای آن سانح شود تألیف کنم .
(کاشانی، ١٣٦٧: ٧ ـ ٨) ٢ ـ ٥ ـ قدرمشترکها و تفاوتهای دو ترجمه مترجمان در هریک از این دو ترجمه ، برخوردی بسیار محتاطانه با محتوا و صورت و ساختار زبان عوارف داشته اند و تا حدودی جانب روساخت و زیرساخت اثر را هم در زبان مبدأ و هـم در زبـان مقصد مراعات کردهاند و هر دو ترجمه را میتوان به تعبیر یاکوبسن «به مثابۀ تفسـیری دانسـت که از واژگان یک متن صورت گرفته ، بر حسب این که تفسیر واژگان در چـه زبـان یـا بـین چـه زبانهایی صورت میگیرد، دو امکان تحت عنوان ترجمه در زبـانی و ترجمـۀ بـین زبـانی وجـود دارد» (حقانی ، ١٣٨٦: ٥٦) هر دو مترجم بر این امر واقف بودهاند که «ترجمه باید خودبسنده باشد و بایسته نیست کـه شـرح سادٔە متن یا ترجمۀ تحت اللفظی از آن باشد».