چکیده:
گنبدها و تناسبات آنها نقش مهمی در چشمنوازی معماری اسلامی بازی میکنند. هدف این مقاله رمزگشایی از دلایل جذابیت گنبدها و یافتن پاسخ به پرسشهایی از این دست است: تناسبات چه اهمیتی در معماری دارند و چه عواملی باعث تغییر تناسبات فرم بیرونی گنبدهای ایرانی میشوند؟ چه نسبتی از اجزای تشکیلدهنده چفد گنبدها، با استقبال مواجه میشود؟ مقاله ابتدا به مطالعه و طبقهبندی مفهوم تناسب، انواع گنبد و متغیرهای موثر در بازتولید شکل بیرونی گنبدها پرداخته و سپس به ارزیابی تجربه زیباییشناسانه آزمودنیها با محرکهای بصری دستکاریشده در بخش شانه و آوگون گنبد، با روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر یک و چندعاملی، اقدام نموده است. در انتخاب گنبدها، دقت شده تا انواع گنبدهای انتخابشده، از نمونههایی باشند که فرم آنها برای آزمودنیهای ایرانی شناختهشدهتر هستند. همچنین برای بررسی تاثیر عواملی مانند نور یا مصالح، سه نوع پیشپرسشنامه توزیع شده است. آزمودنیها ‒ شامل 86 نفر (46 پسر و 40 دختر) و (41 دانشجوی معماری و 45 دانشجوی غیرمعماری) ‒ از بین دانشجویان همه دانشکدههای دانشگاه هنر اسلامی تبریز و به روش دردسترس انتخاب شدند و در آزمون رایانهای که با نرمافزار اپن سسمی، که ویژه این پژوهش طراحی و کدنویسی شده بود، شرکت داده شدند. یافتهها نشان میدهند که بهویژه در گنبدهایی که آوگون داشتند، میتوان رابطه معناداری ( 2±0.06) بین ترجیحات زیبایی افراد و تناسبات ابعاد تشکیلدهنده گنبدها مشاهده نمود. این مقاله نشان میدهد زیبایی گنبدهای ایرانی- اسلامی، ویژگی تصادفی نیست و از قواعد و اصول زیباییشناسانه مشخص پیروی میکند.
خلاصه ماشینی:
سؤال دوم که در واقع سؤال اصلی پژوهش میباشد، این است که چه رابطهای بین نسبت متغیرهای تشکیلدهندۀ فرم هندسی گنبد و ترجیح زیباییشناسی افراد وجود دارد؟ این رابطه در قالب تناسب عددی، به چه مقداری نزدیک است؟ برای رسیدن به پاسخ این سؤالها، پژوهش در دو مرحله پیش برده شد.
در حوزة اول، مقالات افرادی همچون بیرکهوف (Birkhof 1933)، بوسلیی (Boselie 1984 )، لفبور (Lefebvre 1922)، سینکلیر (Sinclair 2004) و کتابهایی از هرتز فیشلر (Herz-Fischler 2001)، وبر (Weber 2002)، شارپ (Sharp 2002)، بلک و نستریل (Bálek and Nešetřil 2004) و تیموژکو (Tymoczko 2011) را میتوان نام برد.
در حوزة دوم ‒ مطالعاتی که در آزمایشهای خود، وجود یا تأیید عدد طلایی را گزارش کردهاند ‒ مطالعات پژوهندگانی همچون سغرس و همکاران (Seghers, Longacre and Destefano 1964)، بنجافیلد و آدامز (Benjafield and Adams 1976)، پیل (Piehl 1978)، دیویس و یانکه (Davis and Janke 1991) و راسل (Russell 2000) را میتوان برشمرد.
افرادی مانند سینگ (Singh 2002)، مارلو و همکاران (Marlowe, Apicella and Reed, 2005)، (Marlowe and Wetsman 2001) براون و همکاران (Brown, van der Zwan and Brooks 2012) و نهایتا برتامینی و همکاران (Bertamini, Byrne and Bennet 2013) در نتایج خود گزارش کردهاند که وقتی نسبت بین برخی بخشهای بدن به میزان مشخصی باشد، ترجیح بیشتری به آن (به تصویر صفحه مراجعه شود.
نتیجهگیری مقاله به دو بخش عینی، یعنی بررسی هندسه و تناسبات عددی گنبدهای مورد مطالعه، و ذهنی، یعنی تحلیل رابطة بین تأثیر تناسبات گنبد بر ترجیح زیباییشناسی افراد نسبت به گنبدهای بهدستآمده از مطالعات مرحلة اول، تشکیل شده است.