چکیده:
هدف از انجام این پژوهش اصلاح تعدادی از بدفهمیهای دانشی و باوری اثرگذار در حل مسئله ریاضی دانشآموزان سوم ابتدایی بر مبنای برخی دلالتهای تربیتی مطرح در آموزش ریاضی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشآموزان سوم ابتدایی یکی از مدارس منطقه 3 تهران بود که پس از برگزاری آزمونهای تشخیصی، 9 دانشآموز با نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. برای انجام این پژوهش از یک ابزار تشخیصی محقق ساخته، مصاحبه نیمه ساختاریافته، آزمون حافظه فعال وکسلر4 و داستانهای محقق ساخته استفاده شد. روایی ابزارهای محقق ساخته با تأیید صاحبنظران و پایایی آزمون محقق ساخته با روش بازآزمایی و ضریب همبستگی 0.87 مورد تأیید قرار گرفت. تحلیل دادهها با کمک آزمون ویلکاکسون و از طریق نرمافزار SPSS19 انجام شد. آزمون ویلکاکسون تفاوت معنیداری را در نمره درک مفهوم و اصلاح بدفهمیهای دانشی نشان داد. همچنین تحلیل مصاحبهها نشاندهنده تغییر باور دانشآموزان نسبت به عوامل اثرگذار در موفقیت آنها است. استفاده از گامهای بازنمایی عینی، نیمه تجسمی و انتزاعی در دانشآموزان با حافظه فعال قوی و متوسط و گامهای بازنمایی عینی، نیمه تجسمی و درک مسئله با کمک رسم شکل در دانشآموزان ضعیف میتواند به اصلاح برخی بدفهمیهای دانشی در درک مسئله کمک نماید و استفاده از منابع باوری "خود"، "دیگری" و "استنتاج" میتواند بدفهمیهای باوری دانش آموزان را تغییر دهد.
خلاصه ماشینی:
چکیده هدف از انجام این پژوهش، اصلاح تعدادی از بدفهمیهای دانشی و باوری اثرگذار در حل مسئله ریاضی دانشآموزان سوم ابتدایی بر مبنای برخی دلالتهای تربیتی مطرح در آموزش ریاضی بود.
Reform some third-grade student's misconception & incorrect belief basis on Gagné's and Schönefeld's Problem-solving frameworks Sepideh Noruzi PhD student of curriculum development, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran.
Abstract The aim of this Study was modify some of misconceptions and incorrect beliefs about mathematics in third grade students based on some educational implications.
اکثر معلمان از پیامدهای تصمیمهای آموزشیشان اطلاعی ندارند که این امر سبب میشود روشتدریس انتخاب شده توسط آنها در برخی موارد سبب ایجاد بدفهمیهایی برای دانشآموزان میشود (Leder, Pehkonen, & Törner, 2006; Pillen, Beijaard, & den Brok, 2013).
باوجود تعدد پژوهشهایی پیرامون چگونگی تدریس حل مسئله به دانشآموزان دبیرستان و دانشجویان (به عنوان نمونهGange, 1985; Lester Jr, 2013; Reyhani, Ahmadi, & Karami Zarandi, 2011; Schoenfeld, 1985, 1992, 2010, 2013) کمتر پژوهشی به بررسی و ارائه پیشنهادهایی پیرامون چگونگی تدریس حل مسئله و اصلاح بدفهمیها در کودکان پرداخته است (Desoete, 2008; Desoete, Roeyers, & Buysse, 2001; Karimi, Moradi, Kadivar, & Nuri, 2015; Mogonea & Mogonea, 2013).
هدف اصلی پژوهش فعلی یافتن شیوهای بر مبنای دلالتهای آموزشی-پژوهشی گانیه و شونفلد است تا بتوان با کمک آنها برخی بدفهمیهای دانشی و باوری مربوط به دانشآموزان سوم ابتدایی را اصلاح نمود.
هدف از انجام این پژوهش یافتن شیوههایی برای اصلاح برخی بدفهمیهای دانشی و باوری در دانشآموزان پایه سوم است.