چکیده:
تحقیق پیشرو در صدد پاسخگویی به این پرسش اساسی برآمده که مهمترین مانع فرهنگی که در دورۀ پهلوی دوم سبب عدم دستیابی جامعۀ ایران به توسعۀ سیاسی شد چه بوده است؟ دیگر اینکه پهلوی دوم به کمک چه اقدامات اساسیای جامعۀ ایران را از دستیابی به توسعۀ سیاسی محروم کرد؟ این پژوهش با الهام از رویکرد وبری در اهمیت فرهنگ و همچنین رویکرد نوسازی بازنگریشدۀ اینگلهارت و با به کارگیری روش تحقیق تاریخی و اسنادی، با مراجعه به کتابخانههای حقیقی و مجازی و بررسی نقّادانه و فیشبرداری از کتابها و اسناد معتبر مرتبط با موضوع این تحقیق و تحلیل و فراتحلیل آنها انجام شده است.<br /> نتایج این تحقیق نشان میدهند که فرهنگ اقتدارگرا و استبدادی حاکم و نظام سیاسی و مدیریت اقتدارگرایانه و استبدادی محمدرضاشاه بر نهادهای مختلف جامعه، باعث تضعیف جامعۀ مدنی، اعمال سانسور شدید در نشر کتابها و مطبوعات، انحلال تشکلهای اجتماعی و فرهنگی مستقل و احزاب سیاسی منتقد وابسته به طبقۀ متوسط جدید و قطع جریان روشنفکری پویا، آزاد، نقّاد و پرسشگر در جامعه شد و به عنوان مهمترین مانع فرهنگی توسعۀ سیاسی، مسبّب ناکامی جامعۀ ایران در دستیابی به توسعۀ سیاسی در دورۀ پهلوی دوم بود.
خلاصه ماشینی:
در ايـن تحقيـق ، منظـور از فرهنـگ ، مجموعـۀ ارزش هـا، باورهـا، اعتقـادات ، هنجارهـا، نهادهـا و شـيوه هاي رفتـاري و نظـام مديريتـي جامعـه اسـت کـه تحـت تأثيـر نـوع ارزش هايي اجتماعــي اقتصــادي و سياســي حاکــم بــر جامعــۀ ايــران توليــد و بازتوليــد و بــا گذشــت زمــان در ذهنيــت و رفتــار ايرانيــان درونــي و نهادينــه شــده اســت و يکــي از مشــخصه هاي بــارزش ، جنبه هــاي اقتدارگرايانــۀ آن اســت کــه در گســترٔە تاريــخ ايــران در ســطوح کلان ، ميانـه و خـرد نمـود داشـته و خـود را بازتوليـد کـرده اسـت و حـالا ايـن ويژگي هـاي فرهنگـي کــه در دوره هــاي تاريخــي ايــران بــه عنــوان متغيــر وابســته محســوب مي شــده و حاصــل روابــط و مناســبات اقتصــادي و اجتماعــي آن دوره هــاي تاريخــي بوده انــد، در دورٔە معاصــر ايـران ازجملـه در دورٔە پهلـوي دوم بـه عنـوان متغيـر مسـتقل عمـل کـرده و در سـطوح کلان ، ميانـه و خـرد جامعـه و همچنيـن در خرده ارزش هايـي اجتماعـي ، فرهنگـي و سياسـي تأثيـر خــود را گذاشــته اند و پيامدهــاي زيانبــاري بــراي جامعــۀ ايــران داشــته اند کــه يکــي از آنهــا توســعه نيافتگي سياســي جامعــۀ ماســت .
۴. فرض تحقيق بـه نظـر مي رسـد فرهنـگ اقتدارگـرا و اسـتبدادي حاکـم بـر جامعـه و نظـام سياسـي جامعـۀ ايـران در دورٔە پهلـوي دوم ، مهم تريـن مانـع توسـعۀ سياسـي در ايـن دوره بـوده اسـت ، بديـن صـورت کـه ايـن فرهنـگ در سـطوح کلان ، ميانه و خرد جامعـه و همچنيـن در خرده نظام هاي اجتماعــي ، فرهنگــي و سياســي ، تأثيــرات مخــرب خــود را گذاشــته و پيامدهــاي زيانبــاري بــراي جامعــۀ ايــران داشــته اســت کــه يکــي از مهم تريــن آنهــا، توســعه نيافتگي سياســي جامعــۀ ماســت .