چکیده:
رجالیان فریقین برای تحصیل اطمینان به صدور حدیث از معصوم(ع) به داوری درباره
شخصیت راویان پرداختهاند و بعضیشان را جرح کردهاند. ایشان برای راوی صفاتی را لازم
شمردهاند که "عدالت و ضبط" مهمترین آنهاست. برخی از ایشان مذهب راوی را نیز جهت
داوری در بارهاش مهم شمردهاند. با این وجود آنچه از رفتار و گفتار برخی رجالیان و محدئان
برجسته بر میآید و با عقل و نقل هم سازگارتر است آنکه ایشان روایت اهل مذهب دیگر را
واردساختن عنصر مذهب در جرح. در امر زمامداری امت و اختلاف دیدگاهها در این باره
ریشه دارد. در حالی که شیعه به سبب پیشامد انحراف در زمامداری و سوء استفاده زمامداران
از جریان حدیث به مذهب راوی توجه کرده است اهل تسنن به دلیل عناصری مانند تقیه و یا
پدیدهای چجون غلو و غالیان به مذهب راوی اهتمام نمودهاند.
خلاصه ماشینی:
شـعار ايشان دروغ و رفتارشان بر اساس تقيه و نفاق است و کسـي کـه چنـان باشـد روايـتش پذيرفته نيست !( (ذهبي، ميزان الإعتدال ، بي تا، ج ١ص ٥) ابن حجر در اين جهات هوشيارانه تر سخن گفته اسـت ؛ او بـدعت را بـه کفـرآور و فسق آور تقسيم نموده و با اشاره به وجود اختلاف نظر در پذيرش روايت بدعت گـزاران ١.
گفته است : "و التحقيق انه لا يرد کل مکفـر ببدعـۀ لان کـل طائفـۀ تـدعي أن مخالفيهـا مبتدعۀ و قد تبالغ فتکفّر مخالفيها فلو أخذ ذلک علي الإطلاق لاسـتلزم تکفيـر جميـع الطوائف فالمعتمد ان الذي ترد روايته من انکر امراً متواتراً من الشرع معلوماً مـن الـدين بالضرورة و کذا من اعتقد عکسه فاما من لم يکن بهذه الصفۀ و انضم الـي ذلـک ضـبطه لما يرويه مع ورعه و تقواه فلا مانع من قبوله "١ (عسقلاني، نخبۀ الفکر في مصطلح اهـل الأثر (بي تا) ص ٣٠٥) ١٣٢ آنچه از ملاحظۀ رفتار اکثريـت رجاليـان و محـدثان فـريقين بـه روشـني برمـيآيـد احتجاج ايشان به راويان مذاهب مخالف است ؛ هر دسته بـراي پـذيرش روايـات گـروه ديگر به زباني سخن گفته اند که گرچه شايد در ظاهر مختلف بنمايـد ولـي در واقـع بـه مرجع واحدي برميگـردد، و آن اينکـه مـلاک و معيـار اصـلي پرهيـز از راويـان ديگـر مذاهب ، کذب ، فسق و بيمبالاتي آنان به روايات و اهميـت ايـن امـور اسـت ، لـذا اگـر راويانِ متهم به بدعت و انحراف ، اهل صدق ، امانت ، ضـبط و بـه اصـطلاح ثقـه باشـند روايتشان قابل پذيرش است .