چکیده:
امام خمینی (ره) در برابر اندیشههایی که شعارهای نوگرایی، تحولپذیری، تجددطلبی، مطلقگریزی و ابطالپذیری را بیان میکردند، مدل نوینی از نظام سیاسی مطرح ساخت که بنیان و ساختار اسلامی را به همراه داشت و پایههای ساختارهای بینالمللی را تغییر داد. این امر به روی کار آمدن نسل چهارم نظریهپردازان در عرصه بینالمللی منجر شد که بر عامل فرهنگی تمرکز داشتند و در برابر نسل سوم نظریهپردازان که نسلی ساختارگرا و جبری بود، قیام کردند. این مقاله با استفاده از نظریه و روش تحلیل گفتمان با خوانش لاکلا و موفه بهدنبال بررسی چگونگی مفصلبندی دالهای سیاسی ـ فرهنگی در گفتمان امام خمینی (ره) است. ادعای مقاله آن است که مفصلبندی بدیع دالهای شناور در نظامهای معانی مختلف و تلفیق دیدگاههای سنتی و مدرن و قرار دادن اندیشههای اسلامی مردمسالار بهعنوان دال مرکزی باعث هژمونی گفتمان امام خمینی (ره) شده است. نتایج تحلیل حاکی از آن است که در مرکز گفتمان امام خمینی (ره)، اسلام یک دین متعالی و مردمسالار بود که همه فضاها و زوایای زیستمانی بشری را دربرگرفته و دالهای کلیدی چون تحول فرهنگی، فرهنگ پیشرو، آموزش، خودباوری و پیشرفت، آزادی، برابری، مشارکت همگانی، وحدت، امت واحده اسلامی، قانون، نقد غرب، روابط انسانی، انتظار مثبت و ولایت فقیه را آبستن معنا کرده است.
Imam Khomeini, in opposition with the ideas expressing the slogans of modernism, transformation, reformism, absolutism avoidance, and falsifiability, introduced a new model of the political system that brought about the foundation and structure of Islam and changed the foundations of international structures. This led to the emergence of the fourth generation of theorists in the international field, which focused on the cultural factor, and rose up against the third generation of theorists who were constructivist and algebraic generation. This article, using discourse analysis theory and method, with Lacla and Mouffe's readings, investigates articulation of the political-cultural indications in the discourse of Imam Khomeini. The claim of the article is that the elaborate articulation of floating indications in different systems of meanings, combining traditional and modern views, and placing democratic Islamic thought as a central indication has led to the hegemony of the discourse of Imam Khomeini. The results of the analysis indicate that in the center of the discourse of Imam Khomeini, Islam was a transcendental and democratic religion that embraced all the spatial and angles of human life. It fertilizes key indications such as cultural change, leading culture, education, self-confidence, progress, freedom, equality, universal (general) participation, unity, united Islamic nation, law, western criticism, human relations, positive expectation, and Governance of the Jurist with meaning.
خلاصه ماشینی:
نتایج تحلیل حاکی از آن است که در مرکز گفتمان امام خمینی (ره )، اسلام یک دین متعالی و مردم سالار بودکه همه فضاها و زوایای زیستمانی بشری را دربرگرفته و دال های کلیدی چون تحول فرهنگی، فرهنگ پیشرو، آموزش ، خودباوری و پیشرفت ، آزادی، برابری، مشارکت همگانی، وحدت ، امت واحده اسلامی، قانون ، نقد غرب ، روابط انسانی، انتظار مثبت وولایت فقیه را آبستن معنا کرده است .
بر این اساس امام خمینی (ره ) با انتساب معنای خویش به دال های شناور و ایجاد رابطه و مفصل بندی ، هویت خاصی به گفتمان خود بخشیده است .
ویژگی اصلی گفتمان امام خمینی (ره ) بر این اساس قرار داشت که هرچند نظام طبیعی در خلقت زن و مرد با یکدیگر متفاوت است ، اما از این تفاوت ها نمی توان نابرابری یا برتری یکی را بر دیگری نتیجه گرفت ، بلکه باید گفت که هر دو هویت انسانی دارند و دارا بودن هویت انسانی می تواند جایگاه برابری را برای استفاده زنان از فرصت های اجتماعی فراهم آورد و تفاوت های طبیعی مذکور تنها میتواند برخی استعدادهای خاص در هر دو جنس را مشخص کند.
مفصل بندی دال آزادی و نشانه های آن در گفتمان امام خمینی (ره ) براساس اندیشه امام خمینی (ره )،آزادی عطیه ای الهی است و اسلام آن را امری فطری میداند و در اوج شکل گیری نهضت اسلامی ایران بزرگ ترین جرم شاه را سلب آزادی های اجتماعی دانسته بود «این چه وضعی است که در ایران هست ؟ این چه آزادی است که اعطا فرموده اند آزادی را؟!