چکیده:
هدف: خصوصیسازی یکی از مهمترین مؤلفههای مدیریت دولتی نوین بهشمار میرود و موافقان و مخالفانی دارد که هر یک استدلالهای خود را در این زمینه ارائه میدهد. اما فارغ از این موضوع، خصوصیسازی بهمنزله یک خطمشی، در کلیت نظام سیاسی و اقتصادی ایران پذیرفته شده و به اجرا درآمده است؛ اما موانع و کژکارکردهای اجرای خصوصیسازی باعث شده است از اثربخشی و کارایی آن در حل مسائل کشور کاسته شود. بهمنظور پرداختن به این مسئله، مقاله پیش رو بهدنبال شناسایی موانع اجرای موفق خصوصیسازی در ایران بوده است.
روش: این تحقیق با استفاده از روش تحلیل مضمونی انجام شده است. دادههای آن از طریق مصاحبههای نیمهساختیافته با صاحبنظران، مدیران و کارشناسان عرصه خصوصیسازی که به کمک روش نمونهگیری گلوله برفی انتخاب شده بودند، گردآوری شده است.
یافتهها: تجزیه و تحلیل دادهها به شکلگیری 218 کد اولیه، 94 مضمون فرعی و 15 مضمون اصلی شامل سازوکار ناکارآمد و غیراصولی واگذاری، ضعف ساختاری و قدرت و انگیزه کم بخش خصوصی، سازوکار نامناسب عرضه و تقاضای سهام، سازوکار ضعیف ارزیابی، نداشتن دیدگاه آیندهنگرانه، ضعفهای فرهنگی، ضعفهای روانشناختی، حاکمیت منطق کاپیتالیستی، حمایت و پشتیبانی مالی ضعیف از بخش خصوصی، بیانضباطی سیاستهای مالی دولت، فعالیت و سیطره شبه دولتیها در اقتصاد، محیط غیررقابتی اقتصاد ملی، دخالت بیش از اندازه دولت در اقتصاد، تدوین و اجرای نامناسب قوانین و مقررات، همراستایی اندک تصمیمها و اقدامهای مربوط به نهادهای مسئول انجامید.
نتیجهگیری: اجرای ناقص، غیرعلمی و سیاستزده خصوصیسازی در ایران، سبب شده است که با وجود تلاشهای بسیار، از مزایای آن برای کشور کاسته شده و مضررات آن نیز تشدید شود.