چکیده:
«نظیری» نیشابوری و گاه معروف به نظیری مشهدی از شاعران برجسته نیمة دوم قرن دهم و دو دهة نخستِ قرن یازدهم هجری است. مکان تولدش روشن نیست اما وفاتش را میان 1020 تا 1023 نوشتهاند. وی سالها در ایران بود، به نقاط مختلف سفر کرد و عاقبت به هند نزد اکبرشاه و جهانگیر رفت. وی در سال 1002 به حج رفت و برگشت و سالهای پایانی عمر را در گجرات برای تجارت زندگی را سپری کرد.
از اشعارش چنین بر میآید که هرچند بر مذهب امامی است، اما در هند آن هم در دربار اکبر شاه و جهانگیر، تقیه میکرده و اشعاری برای خلفا سروده است. نظیری، قصیدهای دارد که در ایام عزیمت به مکة معظمه سروده است.
خلاصه ماشینی:
در اینجا، میکوشم مروری بر آنچه وی در بارة حج سروده داشته باشم نظیری، قصیدهای دارد که عنوانش چنین است: قصیده در ایام عزیمت مکة معظمه و وداع دوستان در نعت همان مقام علیه متبرکه که مذیل به مدح ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان گفته شده: ز هنر به خود نگنجم چو به خم میمغانی بدرد لباس بر تن چو بجوشدم معانی بتوجهم مدد کن به رهی روم که خواهی بقبولم آشنا کن به دری دوم که دانی به دری که چرخ و انجم دودش به سده بوسی به دری که عرش و کرسی سزدش به پاسبانی در خلد کعبة الله مخ کون و بیت اول بن بار و برگ عالم کف آب و عرش ثانی شده ضیف گاه جانها به نزول وحی منزل به جهان رسیده نزلش ز نزول آسمانی ام شهرهای دنیا به سواد شهر اعظم رخ بوالبشر بسویش ز سرای ام هانی ز زلال خم قدحها به صف عباد داده چه ز نرمش در آن صف بشمار جرعه دانی مه اگر مجال یابد که شود مقیم چاهش کندش ز جرم دلوی ز شعاع ریسمانی به مذاق حق شناسان کف آبش ار بسنجند ندهند لای زمزم بشراب ارغوانی شده مسجد مقدس، به همین گناه منسوخ که به کعبه معظم زده لاف هم قرانی به ته لباس مشکین چو به جلوه اندر آید ببرد هزار دل را به کرشمه نهانی به در و جدار بیتش همه هدیههای عرشی حجر فراش صحنش همه تحفههای کانی همه باد پا سواران به رکاب بوسش آیند که ز غایت تمکن نکند سبک عنانی [صص 446ـ 445].