چکیده:
مبحث تعریف و تنکیر همواره مورد توجه اهل بلاغت قرار گرفته و برای این مبحث علاوه بر اغراض اصلی، اغراض فرعی نیز ارائه شده است. در این پژوهش سعی شده است تا با روش توصیفی – تحلیلی و با استناد به تفاسیر و کتب بلاغی و لغوی، بحث التفات تعریف و تنکیر در کلمات مشابه (اشتراک لفظی) و کلمات متضاد موجود در یک آیه، از دریچۀ علم بلاغت در قرآن کریم بررسی گردد. این پژوهش نشان میدهد که در آیات بررسی شده، معرفه و نکره در اغراض فرعی خود بیشتر بهکار برده شدهاند. کلمات نکره در بین اغراض فرعی خود، بیشتر بار معنایی کثرت و تعظیم و تقلیل را به دوش میکشد و کلمات معرفه که در این آیات، تماماً با (ال) تعریف همراه هستند، بیشتر بار معنایی کمال و تعظیم را به همراه دارد. در مواردی التفات میان معرفه و نکره بیانگر نوع نگرش موجود در یک مسأله است به این معنی که خداوند متعال با بهکارگیری بجای مباحث زبانی و ادبی و التفات معرفه و نکره میان کلمات متضاد، از نگرش و اعتقاد درست پرده برداشته و نگرش و عقیدۀ نادرست دیگران را نیز افشا نموده است.
خلاصه ماشینی:
غرض فرعی دیگر که عالمان علم بلاغت برای نکره ذکر کردهاند، اشارۀ آن به نوعیت است، به این معنی که با نکره آوردن واژهای فهمانده میشود که یک نوع از انواع آن اراده شده است (تفتازانی، همان: 216) در این آیه نیز میتوان گفت تنوین در"ساحر" دلالت بر این نکته دارد که خداوند متعال هنگاهی که جادوی جادوگران فرعون را با معجزۀ حضرت موسی (ع) باطل ساخت و جمعی از شدت هیجان و وحشت به اضطراب افتادند و جمعی ایمان آوردند، باری تعالی خطاب به آنها و سایر بندگان خود میفرماید: این جادویی که آنها آشکار ساختند نوعی از انواع جادوها بود و چه بسا در این نوعیت، تحقیر که دیگر غرض نکره است نهفته باشد، به این معنا که این جادویی که برخی آن را بزرگ میپنداشتند، نوعی کوچک و ناچیز از انواع جادوها به شمار میآید که در برابر قدرت نامتناهی خداوند بزرگ اصلا سحری محسوب نمیشود، بلکه حیله و مکری بیش نیست و از این رو واژۀ "کید" را که به معنای مکر و حیله است به سحر اضافه نموده تا بر آمیخته بودن همیشگی این جادوها با مکر و حیله دلالت داشته باشد که افراد عامه آنها را کارهایی خارق العاده میدانستند و بسیار تحت تأثیرش قرار میگرفتند و چه بسا گروهی با انجام این کارها و القای این اندیشه در اذهان مردم عوام که این قدرت را خدایان و بتهای ساختگی به آنها داده است، آنها را به خود جلب میساختند و به غارت مال و انحراف اندیشۀ آنها میپرداختند و سرانجام در ادامه با آوردن واژۀ "الساحر" به وسیلۀ (ال) جنس به کلی جنس جادو و جادوگران را نفی کرده و ناچیز بودن آنها را مبرهن نموده است.