چکیده:
مثنوی معنوی به عنوان یکی از کتب مهّم عرفانی، جایگاه مهمی در تبیین هستی شناسی انسان دارد، آنگونه که با رازگشایی آن میتوان به بسیاری از مفاهیم والای عرفانی و انسانی دست یافت. یکی از موضوعات مهّم این اثر بزرگ، رازدانی و رازداری است. ژرفترین جای مثنوی هم جایی است که پای راز و رازداری در میان است. مولوی خود از رازدارانی است که راز را همچون بیضهای در کلاهش مخفی کرده است و تلاش او برای نگفتن، خود، منجر به گفتن میشود. نگارنده سعی کرده است ضمن پرداختن به ارتباط راز با حیرت، یقین و زندگی پیامبران و اولیا، با ذکر شواهد متعدّد از مثنوی معنوی، خطوط اصلی تفکر مولوی را تبیین نماید. مقاله، در سه بخش مقدمه در مورد راز، اصطلاحشناسی راز در مثنوی و جلوههای راز در مثنوی تنظیم شده است که در بخش سوم مقاله، به بررسی نینامه، واقفان راز، لایقان راز، موانع افشای راز، عوامل افشای راز، نتایج رازدانی و افشای راز پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
مولانا بارها از رازدانی خود سخن میگوید: نیست دستوری گشاد این راز راسرّ دیگر هست کو گوش دگردرباره اولیاء و عارفان گفته است: پاسبان آفتابند اولیاء; ; ور نه بغدادی کنم ابخاز راطوطئی کو مستعد آن شکر در بشر واقف ز اسرار خدا; (همان:د5/ب1023) (همان:د6/ب158) (همان:د3/ب3378) 4-4- لایقان راز در منابع مختلف عرفانی اوصافی برای شخص رازدار ذکر شده است، در مثنوی هم چند ویژگی برای این امر بیان شده است؛ از جمله اینکه شخصی که میخواهد از راز اطلاع پیدا کند، میباید معتقد باشد، منکر نباشد، معصوم باشد، از هوی و هوس خود را دور کرده باشد، مرده از خود و زنده به ربّ باشد و در عین راز دانی بتواند لال و دهان بسته و مهر کرده بماند: گوش آن کس نوشد اسرار جلالهرکه خود را از هوی خو باز کردسر غیب آنرا سزد آموختن راز جز با راز دان انباز نیستزان سلام او سلام حق شدهاستمردهاست از خود شده زنده به رب; ; کو چو سوسن دهزبان افتاد و لالچشم خود را آشنای راز کردکه ز گفتن لب تواند دوختنراز اندر گوش منکر راز نیستکاتش اندر دودمان خود زدهاستزان بود اسرار حقش در دو لب; (همان:د3/ب21) (همان:د2/ب2778) (همان:د3/ب2433) (همان:د6/ب8) (همان:د3/ب3408) 4-5- موانع افشای راز ماهیت راز، مکتوم بودن و مکتوم ماندن آنست و اگر طبق این ماهیت یک تعریف ارائه گردد، مکتوم بودن/ ماندن جزئی از آن خواهد بود.