چکیده:
این مقاله با هدف مطالعه عوامل تحریف کننده فمینیسم اسلامی در کشورهای مسلمان واقع در قاره آسیا انجام شده و به منظور وارسی فرضیات تحقیق از روش تحلیل ثانویه دادههای مراکز اطلاعات جهانی و گزارش سازمان ملل (2015) استفاده شده است. یافتههای تحقیق نشان دادند دو مانع مهم و تبیینکننده در عینیت بخشیدن به اصول فمینیسم اسلامی عبارت است از: 1) درونی شدن ارزشهای مردسالارانه در حکومت و تقویت فقه ایستا که زنان را به یک سوژه منفعل سیاسی مبدل کرده است؛ 2) استعمار غرب و سلطه فمینیسم سکولار که مانع استقلال هویت فمینیسم در کشورهای اسلامی شده است. در چنین شرایطی تقویت و ترویج فمینیسم هرمنوتیک ضرورت دارد که مبتنی بر بر تفسیر زنانه بومی است. نتایج این مطالعه نشان داد؛ در شرایطی که شکاف جنسیتی (توسعه و توانمندسازی جنسیتی) در جامعه افزایش یابد، آزادیهای سیاسی و حقوق مدنی زنان کاهش یابد شود و همزمان یا اصول فقهی در ارتباط با مسائل زنان ایستا باشد یا جامعه تحت استعمار گفتمان فمینیسم سکولار باشد، زمینه تعامل با مبانی فمینیسم اسلامی در جامعه کاهش مییابد. با توجه به این شاخصها، در گروهی از کشورهای اسلامی-آسیایی فقه ایستا و در موارد دیگر، قدرت عملگری استعمار مهمترین عوامل تحریف فمینیسم اسلامی بهشمار میروند. اگرچه فمینیسم برای مولد بودن نیازمند حفظ پیوندهای بینالمللی است، اما تا زمانی که از استعمار گفتمان غرب رها نشود و با توجه به معیارهای فقه پویا مورد بازاندیشی قرار نگیرد، نمی تواند اصالت خود را به عنوان یک اندیشه رهایی بخش بومی در راستای به رسمیتشناسی حقوق زنان مسلمان نقش موثری ایفا کند.
خلاصه ماشینی:
نتايج اين مطالعه نشان داد؛ در شرايطي که شکاف جنسيتي (توسعه و توانمندسازي جنسيتي ) در جامعه افزايش يابد، آزادي هاي سياسي و حقوق مدني زنان کاهش يابد شود و همزمان يا اصول فقهي در ارتباط با مسائل زنان ايستا باشد يا جامعه تحت استعمار گفتمان فمينيسم سکولار باشد، زمينۀ تعامل با مباني فمينيسم اسلامي در جامعه کاهش مي يابد.
اگرچه فمينيسم براي مولد بودن نيازمند حفظ پيوندهاي بين المللي است ، اما تا زماني که از استعمار گفتمان غرب رها نشود و با توجه به معيارهاي فقه پويا مورد بازانديشي قرار نگيرد، نمي تواند اصالت خود را به عنوان يک انديشۀ رهايي بخش بومي در راستاي به رسميت شناسي حقوق زنان مسلمان نقش مؤثري ايفا کند.
حال که فمينيسم اسلامي محصول بسط مرزهاي به رسميت شناسي جنبش فمينيسم در سال هاي اخير است و مباني منسجم نظري در دست دارد (٢٠٠٥:١٧, Badran) پرسش هاي اصلي مقاله حاضر اين است که : کدام يک از کشورهاي اسلامي ظرفيت بيشتري براي طرح مسائل زنان در قالب انديشه فمينيسم اسلامي را دارند؟ 1- GDI 2-GEM ۵ چرا فمينيسم اسلامي در کشورهاي مسلمان گفتمان منسجم و پايداري براي رهايي بخشي زنان فراهم نکرده است ؟ چارچوب نظري در بعد نظري ، نظريه «فمينيسم اسلامي » محصول مشترک برخي روشنفکران دينـي و مخالفـان نظام مردسالار است که توسط نوال سعداوي (١٣٨٢) در مصر، فاطمه مرنيسي در مـراکش و افسـانه نجم آبادي در ايران مطـرح شـده و ضـرورت چنـين پيونـدي دفـاع از نسـبيت فرهنگـي ، تأکيـد بـر ارزش هاي بومي و مذهبي است (شهيديان ، ١٣٧٧: ٦١٣).