چکیده:
زنان و مردان در بازار کار، نه تنها از نظر میزان مشارکت و بیکاری، بلکه از لحاظ نوع شغل،درآمد حاصل از کار، و ارتقای شغلی دارای شرایطی متفاوتاند. در این پژوهش، رابطه بین ویژگیهای فردی و خانوادگی، نگرشهای جنسیتی، مسئولیتهای خانوادگی و ارتقای شغلی زنان شاغل در ادارههای دولتی مورد بررسی قرار گرفته است و جامعهی آماری را زنان شاغل تشکیل میدهند، که از کل شاغلان زن در ادارهی دولتی شهر سنندج انتخاب شدهاند و جمعا بیش از 350 نفرمیباشند. ابزار پژوهش نیز پرسشنامه است و برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش الگوسازی معادلات ساختاری باکاربرد Amos graphics استفاده شده است. در بخش مبانی نظری از نظریههای جامعه پذیری جنسیت مید و هورتنکولی استفاده شدهاست. یافتهها نشان میدهد، میزان ارتقای شغلی زنان پاسخگو، از نگرش جنسیتی، مسئولیتهای خانوادگی، ویژگیهای فردی و خانوادگی آنها تاثیر میپذیرد، یعنی بر طبق نظریههای جامعهپذیری جنسیت میتوان گفت بخشی از هویت انسان تحت تاثیر جنسیت او شکل میگیرد. صرفنظر از تفاوتهای طبیعی که اعضای دو جنس از جنبههای جسمانی و روانی با یکدیگر دارند، جامعه نیز به نوبه خود بر دامنه این تفاوتها میافزاید. از اینرو، گفته میشود جنسیت برخلاف جنس سازهای اجتماعی است زیرا دارای معانی و دلالتهای فرهنگی است.
خلاصه ماشینی:
با توجه به سطور فوق در مورد فاصله میان موقعیت زنان و مردان در رده های بالای مشاغل در ایران مسالهای که در اینجا مطرح میشود این است که چه دلیلی برای تعداد اندک زنان در پستهای بالا در سازمانها وجود دارد؟ و چرا مدیریت سطوح بالا بیشتر به مردان تعلق دارد؟ تحقیقات انجام شده نشان می دهد که یکی از عوامل اساسی ایجاد این تبعیضات، نگرش مردان نسبت به زنان و مسائل مربوط به آنان میباشد.
علت این پدیده در گذشته، نبود آموزش و تجارب کافی بود، اما اکنون نیز با این وجود که برخی زنان در عرصههای مذکور پیشرفتهایی قابل توجه داشتهاند و توانستهاند با دستیابی به سطوح بالای آموزشی تحصیلی، دیوارها و سقفهای شیشهای را بشکنند، هنوز سهم آنان از فعالیت در سطوح مدیریتی، بهطور غیر قابل قبولی پایین است و نبود ارتقا، بصورت عمودی و افقی، یکی از مسائل مهم در این زمینه است، بهگونهای که بیشتر زنان، سطوح پایین شغلی را تجربه میکنند و تنها یک درصد از موقعیتهای سطح بالای مدیریتی را به خود اختصاص میدهند(سازمان جهانی کار : 2004 به نقل از خلیفه لو1387).