چکیده:
هدف این مقاله، بهصورت خاص فهم و ارزیابی اثر رابرت دال و بریکنر، تحلیل سیاسی مدرن و بهصورت عام ارائة چهارچوبی برای تحلیل یک اثر است. امروزه شیوة متعارفِ بررسی یک اثر واجد پیشفرضهای ناصوابی، که عملاً سبب امتناع فهم و ارزیابی شده است، پیشفرضهایی چون انفکاک فهم و ارزیابی، توجه به ابعاد معناشناختی، و تأکید بر ارزیابی منسوخ شکلی و محتوایی. اما مسئله این است تا زمانی یک اثر در فهم نیاید چگونه میتوان درمورد آن به ارزیابی نشست و سخن از حکم صواب گفت؟ استدلال اصلی مقالة حاضر آن است که شرایط امکان فهم و ارزیابی یک اثر مبتنیبر این پیشفرض، که فهم و ارزیابی دو همزادند، یکی بیدیگران امکان نیست. شرایط فهم مستلزم بازگرداندن متن به زمینههای تاریخی و شرایط ارزیابی متضمن محتوای گزارهای است. حاصل کاربست قواعد مذکور، آنکه اثر یادشده در فضای سیاسی «دموکراسی» و علمی «رفتارگرا» به نگارش درآمده است. افعال مندرج در سخن درابتدا تأیید روششناسی مونیستی رفتارگرا، سپس تغییر به امر پلورالیستی است. محتوای گزارهای فزاینده نشان از نوآوری در حیطة موضوعی، سیاسی، و روششناختی دارد. محتوای گزارهای کاهنده دالبر معضلاتی در حیطة روششناختی علم سیاست دارد، فیالمثل آن قادر به ارائة استدلالی معتبر درخصوص «چگونگی» اخذ گزارههای هنجاری از تجربی، نحوة مطالعة ارزشهای تاریخی و متافیزیکی نیست. بنابراین، فهم و ارزیابی بسندة پدیدههای سیاسی مستلزم جرح و تعدیلهای روششناختی رابرت دال است.
The purpose of this paper is, in particular, to understand and evaluate Robert Dahl and Brackner's book, modern political analysis and in general, to provide a framework for analyzing a text. Today, the conventional way of examining a text with false assumptions, which actually leads to a lack of understanding and evaluation, is to presuppose definitions of understanding and evaluation, attention to semantic dimensions, and emphasis on face and content evaluation. But the problem is, how long can an evaluation be made and how to speak about a correct assessment? The main reasoning of this article is that the conditions for the possibility of understanding and evaluating an effect based on this assumption are that it is not possible to understand and evaluate two twins, one of the others.The context of understanding require the return of the text to the historical context and the context of the evaluation involve the propositional content. The result of the application of the above rules is that the work has been written in the political atmosphere of "democracy" and "behaviorist" science. The verbs contained in the speech initially confirm the behavioral-oriented monistic methodology, then the change into pluralistic affiliation. An increasing propositional content represents innovation in the thematic, political and methodological context. Decreasing propositional content points to problems in the methodological domain of political science, For example, it is not able to provide a valid argument about how to obtain normative propositions from the empirical method of studying the historical and metaphysical values. Therefore, the understanding and appraisal of political phenomena requires Robert Dahl's methodological adjustments.
خلاصه ماشینی:
این امر مسئلۀ روش را نیز با موضوع گره زده و سبب شکل گیری چهار مرحله شده است : «مرحلـۀ اول ، شکل گیری دموکراسی نمایندگی بین سال هـای ١٨٨٠ تـا ١٩٢٠ مـیلادی ؛ مرحلـۀ دوم پدیدآمدن مشکلات دموکراسی نمایندگی بین سال های ١٩٠٠ تا ١٩٤٠ میلادی ؛ مرحلۀ سوم مطرح شدن دموکراسی پلورالیستی به منزلۀ راه حل این معضلات بین سال های ١٩٢٠ تا ١٩٦٥ میلادی و درنهایت ، بحران دموکراسـی پلورالیسـتی از سـال هـای ١٩٤٥ مـیلادی بـه بعـد» (٨٦ :١٩٨٧ Berndtson).
برای رابـرت دال کـانون تحلیـل سیاسی مدرن این است که سیاست متضمن اعمـال نفـوذ باشـد و نظـام سیاسـی مسـتلزم مجموعه ای از عناصر باشد که به صورت مجزا یا جمعی بر یک دیگر اعمال نفوذ مـی کننـد.
امـا بـرای رابـرت دال ایـن نظـر موردتأیید است که نظام سیاسی چهارچوبی برای تحلیل به دست می دهد، ولی ماهیـت ایـن چهارچوب دیگر نمی تواند براساس نوع آرمانی قدرت یا نفوذ تقسیم بندی شـود، بلکـه آن باید براساس امر واقع و موجود منقسم و متمایز گردد این امر واقع ، ازنظر دال چیـزی جـز پلی آرشی و غیرپلی آرشی نیست ، یعنی همان محتوای فزاینده دال نسبت به ایستون .
هرچنـد تـلاش هـای فلاسفۀ قاره ای درنهایت سبب شد که انگارٔە پوزیتویستی یعنـی تفکیـک میـان فکـت هـا و هنجارها فرو بپاشد، امری که در سنت فکریمان همواره میان هست هـا و ارزش هـا نسـبت برقرار بوده است که یکی بی دیگر امکـان پـذیر نبـوده اسـت ، و برخـی پساپوزیتویسـت هـا مشاهدات آدمی را آغشته به ارزش هـا یعنـی نظریـه هـای علمـی بداننـد ولـی ارزش هـای متافیزیکی و اخلاقی چه در پوزیتویسم و چه پسا پوزیتویسم هنوز محلی از اعراب ندارند و این معضلی برای روش شناسی در علم سیاست و محتوای کاهنده برای رابرت دال .