چکیده:
مدارا، در طول زمان، و بهویژه از هنگام جنگهای مذهبی قرنهای 16 و 17 میلادی در اروپا، یکی از سوژههای مهم و نیز چالش برانگیز فلسفه، سیاست و مذهب بوده است. مدارا با سایر مولفههای جامعهی مدرن همچون دموکراسی، جامعه مدنی، آزادی و حقوق بشر پیوندی تنگاتنگ داشته و هماکنون به بخش گسست ناپذیر از آنها بدل شده است. اما با وجود اقبال عمومی و آکادمیک به مفهوم مدارا، بهویژه در دهههای پایانی قرن بیستم و آغاز قرن بیستویکم، هنوز این مفهوم به لحاظ مفهومی تااندازهای عقبمانده و توسعهنیافته است. تا جاییکه ابهامات و عدمتوافق گستردهای حول ابعاد مفهومی و نیز سطح سیاسی، مذهبی و اخلاقی مدارا وجود دارد. این پژوهش که به روش تحلیلی-تطبیقی انجام شده است، بعد از گذر کوتاهی به تبارشناسی لغوی و ایضاح مفهومی، به ارائه تعریف و طبقهبندی جامعی از مدارا پرداخته و در ادامه کاستیها و ابهامات مدارا را در ایران معاصر برجسته ساخته است. در این راستا، پژوهش حاضر به سردرگمی نظری-عملی مدارا در بافتار سیاسی و اجتماعی ایران معاصر میپردازد، و این چشمانداز اساسی را مطرح میکند که ابهام معنایی مدارا بهطرزی ناگزیر به سردرگمی عملی در قبال آن انجامیده است.
Tolerance, through time, especially since the times of religious wars of the 17th and 18th century, has been one of the most important and challenging philosophical, political and religious issues. Tolerance is intertwined with other components of modern life such as democracy, civil society, and freedom of speech, and it has become an inseparable part of it. Regardless of public and academic interest in this subject, however, tolerance is still an underdeveloped subject-when it comes to its definition and typography. This research was conducted with a comparative-analytical approach, and, after a brief discussion of its terminology, offers a comprehensive exploration of tolerance. In this article, according to different eras of thinking and religion, a new compartmentalization for tolerance is offered. Furthermore, this article examines the vague status of tolerance in political and social context of Iranian society, and, consequently, puts forth the claim that this ambivalence in the definition of tolerance leads to scientific impreciseness in its application.
خلاصه ماشینی:
مدارای سیاسی ـ اجتماعی در ایران معاصر چشم اندازی نظری به آسیب شناسی مفهومی و انضمامی حاصل داسه ،٭ملک یحیی صلاحی ٭٭و مجید توسلی رکن آبادی ٭٭٭ تاریخ دریافت : ١٣٩٦/١٢/٢٣ تاریخ پذیرش : ١٣٩٧/٥/٦ مدارا، در طول زمان و به ویژه از هنگام جنگ های مذهبی قرن های شانزدهم و هفدهم میلادی در اروپا، از سوژه های مهم و نیز چالش برانگیز فلسفه ، سیاست و مذهب بوده است .
با این وجود پرسش های دیگری نیز دراین باره مطرح است که به لحاظ نظری مدارا در ایران معاصر با چه مسائلی مواجه بوده و در راستای انسجام ملی و از میان برداشتن زمینه های منازعات سیاسی ، مدارا می تواند حاوی چه پیامدهایی باشد؟ بنابراین ، با مدنظر قرار دادن ایران در کانون این پژوهش درصدد است تا نخست با بررسی مبانی نظری این مفهوم در سنت اندیشه سیاسی ، گامی در راستای تعریف و طبقه بندی روشن تری از مدارا برداشته تا از این طریق تمهیدی برای کاربردپذیری آن در عرصه سیاسی ایران مهیا شود.
ازاین رو، بدون روشن ساختن نسبت میان دولت ـ ملت مدرن ، ایدئولوژی ، قانون و ساختارهای سیاسی ـ اقتصادی با مفاهیم هم پیوند با مدارا همچون قومیت ها، اقلیت های مذهبی ـ نژادی و غیره نمی توان پاسخ درست و مشخصی برای پرسش های مطرح شده پیدا کرد.