چکیده:
نفوذ سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپا در مبادلات جهانی و منطقهای زمینه مناسبی را برای گسترش همکاری و همگرایی بین دو طرف فراهم میآورد؛ اما تاکنون روابط دو طرف در طول بیش از سه دهه نه تنها نهادینه نشده؛ بلکه با فراز و نشیب همراه بوده و در دورههایی به سردی گراییده است. هدف این پژوهش، بررسی شناخت نقش عناصر هویتی اثرگذار در مناسبات ایران و اتحادیه اروپا و توجه به عوامل اجتماعی و هویتی بهعنوان یکی از عوامل واگرایی در روابط دو طرف است و فرض بر این است که روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپا پس از انقلاب اسلامی، تحت تاثیر سازههای هویتبخش؛ فرهنگی، ارزشی، هنجاری و انگارههای بیناذهنی قرار دارد و این سازهها به نگاه متفاوت نسبت به مسائل جهانی و تصویر منفی طرفین از یکدیگر منجر شده است که در روابط دوجانبه بهصورت واگرا عمل میکند؛ زیرا ارزشها و هنجارهای جمهوری اسلامی برگرفته از هویت اسلامی – انقلابی است که در پی پیروزی انقلاب اسلامی شکلگرفته است و اتحادیه اروپا متکی به هویت اروپایی، ارزشهای لیبرالیستی غربی و ماهیت دینی سکولار است.
خلاصه ماشینی:
هدف اين پژوهش ، بررسي شناخت نقش عناصر هويتي اثرگذار در مناسبات ايران و اتحاديه اروپا و توجه به عوامل اجتماعي و هويتي به عنوان يکي از عوامل واگرايي در روابط دو طرف است و فرض بر اين است که روابط جمهوري اسلامي ايران و اتحاديه اروپا پس از انقلاب اسلامي، تحت تأثير سازه هاي هويت بخش ؛ فرهنگي، ارزشي، هنجاري و انگاره هاي بيناذهني قرار دارد و اين سازه ها به نگاه متفاوت نسبت به مسائل جهاني و تصوير منفي طرفين از يکديگر منجر شده است که در روابط دوجانبه به صورت واگرا عمل ميکند؛ زيرا ارزش ها و هنجارهاي جمهوري اسلامي برگرفته از هويت اسلامي – انقلابي است که در پي پيروزي انقلاب اسلامي شکل گرفته است و اتحاديه اروپا متکي به هويت اروپايي، ارزش هاي ليبراليستي غربي و ماهيت ديني سکولار است .
فرض بر اين است که روابط جمهوري اسلامي ايران و اتحاديه اروپا پس از انقلاب اسلامي، تحت تأثير سازه هاي هويت بخش ؛ فرهنگي، ارزشي، هنجاري و انگاره هاي بيناذهني قرار دارد و اين سازه ها به نگاه متفاوت نسبت به مسائل جهاني و تصوير منفي طرفين از هم منجر شده است که در روابط دوجانبه به صورت واگرا عمل ميکند.
بنابراين ، در اين پژوهش ، سلسله عوامل ارزشي و هنجاري هويت بخش دو کنشگر که باعث بيثباتي و فراز و نشيب و واگرايي روابط دوجانبه ميشود، بررسي ميگردد و با ارائه شاخصه هايي نشان ميدهيم که چگونه مباني بيناذهني و هويتي متفاوت دو بازيگر(ايران و اتحاديه اروپا) در عرصه محيط بين الملل ميتواند در روابط آنها مؤثر واقع شود و اين که چگونه اين عوامل به ادراک بيناذهني متفاوت نسبت به مسائل بين المللي منجر شده است .