چکیده:
فروپاشی ساختار دوقطبی نظام بینالملل سبب شد ایالات متحده آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت باقیمانده در قالب قدرت هژمون یا چیره طلب در صحنه جهانی عمل کند. این وضعیت موجب شد بسیاری از مطالعات در حوزه روابط قدرتهای بزرگ، بر شیوه واکنش قدرتهای درجه دوم نسبت به سیاست قدرت هژمون تمرکز پیدا کند و در این باره؛ بهویژه الگوی رفتاری روسیه به عنوان قدرت درجه دوم بهجا مانده از شوروی سابق مورد توجه قرار گیرد. این مقاله با ابزار کتابخانهای و روش علی– تحلیلی، مبانی راهبرد امنیتی روسیه را در دوره زمانی 2005 تا 2015 مورد توجه قرار داده است. ادعایی که مقاله به عنوان فرضیه مطرح کرده، این است که چارچوب کلان راهبرد امنیتی مسکو در دوره زمانی 2005-2015، موازنهسازی نرم در برابر تهدید قدرت هژمون بوده؛ اما روسیه موازنهسازی سخت محاسبه شده و هدفمند را نیز در شرایط خاص مدنظر داشته است. مقاله با تمرکز بر واکنش مسکو در قبال بحرانهای گرجستان(2008)، اوکراین(2014) و سوریه(2011-2015) این ادعا را آزمون کرده است. بر اساس ایده مقاله میتوان گفت مداخله نظامی روسها در بحران سوریه، در پی محاسبات مسکو از شدت یافتن تهدیدهای امنیتی پس از سقوط احتمالی دولت بشار اسد صورت گرفته و در عین حال، مسکو دامنه این مداخله نظامی را بهگونهای تعیین کرده که سبب تحریک امریکا و متحدانش به عمل متقابل و رویارویی احتمالی نظامی در صحنه میدانی سوریه نگردد.
خلاصه ماشینی:
ادعايي که مقاله به عنوان فرضيه مطرح کرده ، اين است که چارچوب کلان راهبرد امنيتي مسکو در دوره زماني ٢٠٠٥-٢٠١٥، موازنه سازي نرم در برابر تهديد قدرت هژمون بوده ؛ اما روسيه موازنه سازي سخت محاسبه شده و هدفمند را نيز در شرايط خاص مدنظر داشته است .
شکل گيري انقلاب هاي رنگين در منطقه قفقاز به عنوان محدوده خارج نزديک روسيه ، به علاوه طرح گسترش ناتو به شرق و سپر دفاع موشکي ايالات متحده ، روس ها را به بازنگري در نوع نگاه و شيوه تعامل خود با غرب واداشت ؛ به ويژه بايد توجه داشت که وقوع انقلاب هاي رنگي مورد حمايت غرب در حريم امنيتي روسيه ؛ يعني در گرجستان (٢٠٠٣)، اوکراين (٢٠٠٤) و قرقيزستان (٢٠٠٥) زنگ خطر را براي روس ها به صدا در آورد و اين موضوع زمينه تغيير بنيادي راهبرد امنيتي روسيه را فراهم کرد.
در همين راستا، پرسش اصلي مقاله حاضر اين است که مبناي راهبرد امنيتي روسيه در سال هاي ٢٠٠٥ تا ٢٠١٥، با عنايت به تهديدهاي پيش روي مسکو و منابع در دسترس اين کشور، چه بوده است ؟ پاسخي که به عنوان فرضيه به اين پرسش داده شده ، اين است که چارچوب کلان راهبرد امنيتي مسکو در دوره زماني ٢٠٠٥-٢٠١٥ ، موازنه سازي نرم در برابر تهديد قدرت هژمون بوده ؛ اما روسيه موازنه سازي سخت محاسبه شده و هدفمند را نيز در شرايط شدت يافتن تهديدهاي امنيتي مدنظر داشته است .