چکیده:
در دهه های اخیر در اثر تسلیم شدن به ادعاهای علوم جدید، بسیاری به طبیعیات قدیم بی علاقه شده و آن را فاقد اعتبار و ارزش می دانند و کمرنگ و بی رنگ ماندن میراث عرفانی ما در اصل نتیجه این قداست زدایی و نسیان است. لیکن آنچه امروز در علوم جدید و روانشناسی کند و کاو می شود انعکاسی از عرفان دیروز ماست و روانشناسی امروز عیناً سیر عرفانی ما را پیش می برد و دایره هایی را پر می کند که عرفان پر کرده است. از جمله اصطلاح «هوش معنوی» که از جدیدترین مفاهیم ارائه شده توسط ایمونز در روانشناسی امروز است. هر چند موطن اصلی اصطلاح «هوش معنوی» در حوزه عرفانی نمی باشد اما این به معنای مغفول ماندن هویت آن در آثار عرفانی نیست. چنانکه در جستار پیش رو نیک آشکار کرده ایم که مباحث مربوط به هوش معنوی و معادلهای آن در عرفان بسی وسیع و پربار است وعارفان در این میدان بارها گوی بر چوگان نهاده اند. لذا مقاله حاضر ضمن بررسی مولفه های هوش معنوی به مطابقت آن ها با ویژگی های چند شخصیت شاخص، آشنا و شناسای عرفان از جمله ابوسعید ابوالخیر، ابوالحسن خرقانی، بایزید بسطامی و حلّاج پرداخته و به این مهم دست یافته ایم که هوشمند معنوی همان انسان عارف و کسی است که مهارت و قدرت فرابردن خود و دیگران به ساحات برتر را دارد و تمام مباحث پیرامون عارف و مؤمن در حقیقت بازنمود هویت هوشمند معنوی است و نگارنده کوشیده است تا درمنش وکنش این شخصیتها سیمای عارفان ایرانی را هرچه بیشتر آفتابی کند.
واژگان کلیدی: هوش معنوی، انسان عارف، هوشمند معنوی، عارفان ایرانی
خلاصه ماشینی:
قابل انکار نيست که علوم نوين و مفاهيم ارائه شده در روانشناسي امروز از جمله «اصطلاح جديد «هوش معنوي» فهم مسائل عرفاني و استنباط هاي درست فقاهتي را تسهيل نموده و مي تواند در فهم مسائل عرفاني و ارزش آن ها به افراد ياري رساند»(غباري بناب و همکاران ، ١٣٨٦، ٩) – چرا که مفاهيم عرفاني هماره با رازوارگي قرين و همراه بوده و اين مفاهيم شولايي از ابهام و سوال در ذهن آدمي پديد ميآورد و هوش معنوي توانسته است مفاهيم تو در توي مستتر در ترنم عارفان را که با نمادها و سنبل هاي خاص عجين شده و درک آن را دشوار نموده تبيين نمايد- لکن «در متون ديني و عرفاني ما مطالب بسياري در باب هوش معنوي و مولفه هاي آن وجود دارد که شايد تنها عناوين اين مطالب (غير از هوش معنوي) باعث غفلت و عدم تعمق شايسته و کافي در مورد آنها گرديده است همچنين شخصيت هاي بسياري وجود دارند که با مطالعه صفات و ويژگي آنها مي توان به مولفه هاي بسيار عميقي از معنويت و هوش معنوي دست يافت » (همان ، ٢) و ميراث عرفاني ما، ماحصل چنين ترنم و تلاطمي است ؛ و بزرگ عارفان ما سخنان فربهي را در تبيين انسان هوشمند به يادگار گذاشته اند که سير و تفرج در اين آثار، پاي تکاپو را پر آبله خواهد ساخت و آثار وزيني را پي خواهد افکند و به حق با سياحت در آثار اين بزرگان است که فهم حقيقت انسان «هوشمند معنوي» ميسور و ميسر مي گردد.
هوشمندان معنوي صورت هايي از انسان کامل اند که نسبت به خدا معرفتي شايسته دارند و خود شايسته ترين موجودات است براي اينکه خليفۀ الله باشد هوشمند معنوي انساني نادر و کيميا گونه است چه او را در محيط و فضاي زندگي معمول و متعارف آدميان نمي توان يافت اين انسان از آن «يافت مي نشود» هايي است که بايد او را در افق هاي دوردست جهان آرماني، در دنياي ذهن ، در عالم نور و حضاير قدس جستجو کرد هوشمند معنوي جنبه ماوراي بشري دارد چرا که بخش لاهوتي وجودشان بر ناسوتيت آنان چيره شده است و احصا کننده اسماء الهي است او انديشه ورز و آرمانگراست همواره به تعالي مي انديشد و هميشه در پي آني است که وصف ناپذير است .