چکیده:
در دوران معاصر جهان اسلام درمعرض تهاجم غرب قرار گرفته است که موجب وابستگی سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی آن شده است. برای رهایی از سلطه استعمار راهحل پیشنهادی انقلاب اسلامی ایران نظریهپردازی اسلامی در علوم اجتماعی و اداره استقلالی کشور براساس آن است. کتاب حاضر یکی از اینگونه تلاشهاست. ازنظر شکلی، بهمنزله یک کتاب آموزشی بهخوبی تهیه شده است، اما ازنظر محتوایی، ضمن اذعان به تلاش نویسنده محترم به حفظ اصول و ارزشهای اسلامی، باید گفت که پیشنهاد ارائهشده موارد ابهام و ضعفهایی دارد. عمدهترین مشکل غفلت از اختلاف هستیشناختی و معرفتشناختی روشهای تحقیق رایج علوم اجتماعی سکولار و ارائه پیشنهاد استفاده تلفیقی از آنان است. دیگر استخراج شالودههای علم اجتماعی جدید از متون دینی براساس ظنّ و گمان و تلاش برای رسیدن به یقین با استفاده از روشهای تجربی رایج است. این بهمعنی بارکردن نتایج تجربی سکولار بر متون دینی است. همچنین، این کار موجب میشود به بخشی از نتایج تحقیقات علوم اجتماعی رایج، که تاکنون مغایرت یا اختلاف آنان با آیین اسلام روشن نشده است، پوششی اسلامی داده شود.
خلاصه ماشینی:
کتاب گامی بهسوی علم دینی نگاشتۀ حجتالاسلام بستان ازجمله آثاری است که در مکتب اول از مکاتب یادشده تدوین شده است؛ زیرا در موضوع روش تحقیق در بخش تجربی روش مستقلی ارائه نمیکند و بخش مطالعات تجربی را با اتکا به همان روشهای موجود در علوم اجتماعی غرب ممکن میداند.
درادامه، نویسندۀ محترم خلاصهای از کتاب را درقالب یک پاراگراف ارائه میکند: نکتۀ درخور توجه درباب روش آن است که تحقیق در هریک از حوزههای چهارگانۀ پیشگفته روش یا روشهای مناسب خود را میطلبد، با این توضیح که در حوزۀ شناخت فراتجربی باید از دو روش عقلی (فلسفی) و نقلی (فقهی ــ تفسیری) برای شناخت آرمانهای اجتماعی و مبانی انسانشناختی غیرتجربی استفاده شود، چنانکه برای شناخت قواعد و احکام شریعت فقط روش دوم میتواند بهکار رود؛ حوزۀ دانش توصیفی و تبیینی اصولا با روش تجربی تناسب دارد، هرچند طبق مفروضات پارادایم علم اجتماعی اسلامی ــ به شرحی که خواهد آمد ــ میتوان از روش نقلی نیز در این حوزه بهره جست؛ در حوزۀ دانش انتقادی و دانش هنجاری نیز اصولا با روشهای تجربی، عقلی، و نقلی سازگارند، گرچه پارادایمهای موجود در علوم اجتماعی هیچگاه به امکان بهرهگیری از روش نقلی و بهطور خاص روش استنباط از متون دینی در این حوزه توجه نکردهاند (بستان 1390: 8- 9).