چکیده:
این مقاله با روش پدیدارشناسی اجتماعی، به مطالعه روایات و گزارههای مهدوی و نقد رویکرد تاریخی منکران در تحلیل آن میپردازد. ناآگاهی از اصول و ضوابط حاکم بر میراث و اندیشه و نیز برداشتهای تاریخی گزینشی دو خطای مهم در این انتسابهاست. در این نوشته با طرح شواهدی ثابت میشود که اولا اندیشه مهدویت در دوره تدوین جوامع برساخته نشده بلکه تنظیم و تبویب و در قالب یک دستگاه فکری ارائه شده است. ثانیا طرح لایههای مختلف این آموزه در دورههای مختلف براساس فهم و خواست مخاطبان بوده است. ثالثا بازتابهای اجتماعی این اندیشه در دورههای تاریخی گوناگون اصالت آموزه مهدویت شیعی و بطلان و سستی اندیشهوارههای بدیل را روشن ساخته است.
خلاصه ماشینی:
این مجموعه از گزارشات نشان میدهد صدور و انتقال میراث حدیثی شیعه در فضایی واقعی رخ داده و مسائل و مباحث جاری و مطرح در میان جامعه موافقان و مخالفان در حلقههای علمی اصحاب با امام مطرح و همگام با پاسخ به شبهه و سؤال، تبیین عقاید و اصول مذهبی نیز به وقوع پیوسته است.
(نجاشی، 1407ق: 40-41، شماره 80) علاوه بر این پدیده نقد محتوایی روایات و قضاوت در مورد وثاقت و ضعف راویان براساس محتوای گزارش شده توسط ایشان، نیز پدیدههای علمی _ اجتماعی همچون اخراج و استثناء گویای دقت اصحاب امامیه در اخذ و نقل میراث است.
اگرچه در طول تاریخ ادعاهای مختلفی از سوی جریانهای درون شیعی و برون مذهبی در مسئله مهدویت وجود داشته، اما وجود عناصر و شواهدی در همین ادعاها نیز اصالت این اندیشه و نهادینه شدن اصول اصلی آن در اذهان جامعه شیعه را نشان میدهد.
مدعیان زیادی در طول تاریخ با استفاده از این عنوان گرایشهای مهدیخواهی مردم را به سوی خویش جلب نمودهاند اما به نظر میرسد میتوان دو برش تاریخی را برای نشان دادن وجود اصول و ضوابطی در شناخت و تمییز جریانهای مدعی در میان جامعه انتخاب نمود.
گزارشهای تاریخی این دوره نیز گویای پذیرش و باور قاعدهمند مهدویت در میان جامعه شیعه است، به گونهای تقابل با آن را برای نظام حاکم دشوار میسازد.
البته امامیه نیز همواره از مهدویت به عنوان نماد بهره برده اما تجربه تاریخی نشان داده که این آموزه به عنوان یکی از بنیانهای اعتقادی در میان ایشان مطرح است.