چکیده:
مفاخره از مضامین و بنمایههایی است که بخش بزرگی از ادبیات فارسی را تشکیل میدهد و شاعران و نویسندگان فراخور شخصیت، احوال و مسائل اجتماعی زمان خود به این مسئله میپردازند؛ مفاخره افزونبر متون ادبی، در متون دینی ـ عرفانی نیز دیده میشود و پیشوایان دین و عرفان با نازش به اخلاقیات نیک و خصلتهای پسندیدۀ خود، از شخصیت واقعیشان پرده برمیدارند. نویسندگان در این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی، مفاخره در غزلیات سلطانولد را بررسی میکنند و دلایل فخریهسرایی او را میکاوند. نتیجۀ این پژوهش ما را به این نکته رهنمون میکند که سلطانولد افزونبر نازش به شعر و درونمایۀ گفتارش، مراتب معنوی خود را نیز برمیشمارد و به آنان افتخار میکند. او به مصاحبت با بزرگان طریقۀ مولویه مباهات میکند و ترقی روحانی خود را مرهون عنایت آنها میداند. رسیدن به مراتب عرفانی بالا موجب شده است سلطانولد خود را از بزرگان طریقت، برتر بداند و در بسیاری از اوقات خود را مانند انبیای الهی بپندارد. نکتۀ دیگر اینکه بسیاری از مفاخرات صوفیانۀ سلطانولد که گاهی مبالغهآمیز به نظر میرسد، در نظرگاه عرفانی او ریشه دارد؛ افزونبر این، شرایط اجتماعی ـ فرهنگی آسیای صغیر در آن زمان و همچنین بافت موقعیتی آفرینش اثر نیز در این مسئله مؤثر است.
خلاصه ماشینی:
با این تمهید، عارفی که انانیت را از وجود خود رانده، بر اسرار الهی واقف است؛ ولد نیز از عقیلة نفس گذشته است؛ درنتیجه دو گوش خود را مالامال از اسرار کبریایی میداند: پر است اسرار او در هر دو گوشم; ; پر است انوار او در صحن و کویم 3 (سلطانولد، 1363: 264) او در جایگاه قطب طریقۀ مولویه به مخاطبان هشدار میدهد که از ظاهر ساده و مردمی او در گمان نشوند و از سیرت ملامتی او به اشتباه نیفتند؛ زیرا او دریای دانش است که با نورانیت خود چراغ دیگر بزرگان را میافروزد و از عالم اسرار برایشان حقیقت را شرح میکند: ما را مبین تو ساده که دریای دانشیم; ; فخریم در حقیقت اگر عار آمدیم از ما برند نور و لطافت از آنکه ما; ; چون آفتاب چشمۀ انوار آمدیم اسرار فقر و شرح حقیقت ز ما شنو; ; کاندر جهان ز عالم اسرار آمدیم (همان: 239) او همچنین خود را سلطان و عصارۀ معنی میشمارد که نیازی به تعلقات دنیوی ندارد: منم سلطان سلطانان معنی; ; منم در جسم جان جان معنی چه کار آید مرا سیم شمرده; ; چو دارم در درون صد کان معنی (همان: 45) تفاخر به فهم و تفسیر قرآن تفسیر و تأویل قرآن و حدیث در آثار سلطانولد نمودی ویژه دارد.