چکیده:
شواهد آماری مربوط به حاملهای انرژی (که در تولید کالاها و خدمات و اجزای تقاضای نهایی مورداستفاده هستند)، نشان میدهند که مصرف حاملهای انرژی در ایران نسبت به متوسط جهانی بیشتر بوده و از کارائی مصرف کمتری نیز برخوردارند بنابراین مدیریت تقاضای انرژی امری ضروری است. در بین روشهای مدیریت تقاضای انرژی، بهبود کارائی از رویکردهای مهم در اقتصاد جهانی محسوب میشود. اهداف مقاله با فرض شوک 5 درصد بهبود کارائی حاملهای انرژی (زغالسنگ، بنزین، گازوئیل، برق و گاز طبیعی) در چارچوب مدل CGE مبتنی بر ماتریس حسابداری اجتماعی عبارت از (1) برآورد اثر بازگشتی کل اقتصاد و اندازهگیری آن به تفکیک بخشهای تولیدی و تقاضای نهایی (2) اندازهگیری اثر بازگشتی بخشهای تولیدی به تفکیک اثرات جانشینی و تولیدی هستند. روش انجام تحقیق مبتنی بر رویکرد دومرحلهای شامل تجزیه اثر بازگشتی اقتصاد به تقکیک بخشهای تولیدی و تقاضای نهایی و همچنین تجزیه اثر بازگشتی بخشی به اثرات جانشینی و درآمدی است. نتایج حاکی است که اثر بازگشتی کل اقتصاد برای زغالسنگ، بنزین، گازوئیل، برق و گاز بهترتیب برابر با 34، 30، 26، 23 و 18 درصد بوده بنابراین به دنبال بهبود کارائی هرکدام از حاملهای انرژی، ذخیره انتظاری انرژی محقق نمیشود. مطابق نتایج، بخشهای با بیشترین وابستگی به حاملهای انرژی، از بیشترین اثر بازگشتی نیز برخوردارند. همچنین یافتهها نشان میدهند که بنگاههای اقتصادی در کوتاهمدت، برای آنکه بیشترین انتفاع را از بهبود کارائی حاملهای انرژی داشته باشند از جانشینی بین حاملهای انرژی با سایر نهادهها بهره گرفته و توسعه ظرفیتهای تولیدی را به دوره زمانی بلندمدت منتقل میکنند.
Statistical evidence of energy carriers (which are used in the production of goods and services and final demand components) indicates that their consumption in Iran is higher than the average in the world and is less energy-efficient, so demand side management (DSM) is essential. Among DSM methods, improving energy efficiency is an important approach in the global economy. Assuming an improvement of 5% efficiency of energy carriers, the purpose of this paper is to provide (1) Estimating the total rebound effect (RE) of the economy and its decomposition by product and final demand (2) decomposition RE of the manufacturing sectors by the substitution and output effects. Methodology based on a two-stage approach, including the analysis of the economic RE on the segmentation of the manufacturing sectors and final demand, as well as the decomposition of economic sector's RE on the substitution and output effects. The results show that the overall economic RE for coal, gasoline, diesel, electricity and natural gas is 34, 30, 26, 23 and 18 percent, respectively, so that expected energy savings are not achieved after energy (especially coal, gasoline, diesel, electricity and natural gas) efficiency improvement. The results indicate that the most energy-dependent parts also had the most RE. Also, the findings show that, in the short term, economic firms, in order to have the most benefit from improving the efficiency of energy carriers), use a substitution approach between energy carriers (including coal, gasoline, diesel, electricity and natural gas) and other inputs, and development of production capacity is transferred to a long period of time
خلاصه ماشینی:
ارائه يک مدل تعادل عمومي قابل محاسبه براي تجزيه اثر بازگشتي حامل هاي انرژي در اقتصاد ايران موسي خوشکلام خسروشاهي ١* تاريخ دريافت : ١٣٩٧/١٠/٠٧ تاريخ پذيرش : ١٣٩٨/٠٣/٠٢ چکيده شواهد آماري مربوط به حامل هاي انرژي (که در توليد کالاها و خدمات و اجزاي تقاضاي نهايي مورداستفاده هستند)، نشان ميدهند که مصرف حامل هاي انرژي در ايران نسبت به متوسط جهاني بيشتر بوده و از کارائي مصرف کمتري نيز برخوردارند بنابراين مديريت تقاضاي انرژي امري ضروري است .
اهداف مقاله با فرض شوک ٥ درصد بهبود کارائي حامل هاي انرژي (زغال سنگ ، بنزين ، گازوئيل ، برق و گاز طبيعي) در چارچوب مدل CGE مبتني بر ماتريس حسابداري اجتماعي عبارت از (١) برآورد اثر بازگشتي کل اقتصاد و اندازه گيري آن به تفکيک بخش هاي توليدي و تقاضاي نهايي (٢) اندازه گيري اثر بازگشتي بخش هاي توليدي به تفکيک اثرات جانشيني و توليدي هستند.
نتايج حاکي است که اثر بازگشتي کل اقتصاد براي زغال سنگ ، بنزين ، گازوئيل ، برق و گاز به ترتيب برابر با ٣٤، ٣٠، ٢٦، ٢٣ و ١٨ درصد بوده بنابراين به دنبال بهبود کارائي هرکدام از حامل هاي انرژي، ذخيره انتظاري انرژي محقق نميشود.
Zhou )به تصویرصفحه رجوع شود) با توجه به پيشينه تحقيق ، نوآوري مقاله حاضر نسبت به مطالعات قبلي ازجمله مطالعات داخلي را ميتوان به اين شکل بيان کرد که (١) در اين مطالعه تلاش شده است تا گستره به کارگيري بخش هاي توليدي نسبت به مطالعات قبلي بيشتر باشد تا نتايج واقع بينانه تري ارائه شود (٢) از تمامي حامل هاي انرژي شامل زغال سنگ ، بنزين ، گازوئيل ، برق ، گاز طبيعي و ساير فرآورده هاي نفتي استفاده شده است درحاليکه هيچ کدام از مطالعات قبلي در کشور از کليه حامل هاي انرژي به طور يکجا در قالب مدل تعادل عمومي استفاده نکرده اند.