چکیده:
این مقاله در پی آن است که تئوری «ضرورت تجرّد نویسنده» را که نخستین بار در داخل خارج و توسط فیلسوفان مکتب «اشتوتگارت ـ ماستریخت» (روبه روی مکتب فرانکفورت) ارایه شد بررسی کند و در انجام، اثبات کند که نه تنها هر نویسنده ای باید مجرد بماند، بلکه باید اگر هم ازدواج کرد، فورا به فکر تهیه یک خانه مجردی، هرچند کوچک، باشد تا بتواند در حرفه ی خود به موفقیت های لازم دست یابد.روش تحقیق در این مقاله، روش بررسی میدانی بر اساس داده های تحلیل محتوای متمرکز بر نویسندگان ناموفق است که پس از ورود اطلاعات، بر اساس روش دراگ در منطق بینامتنی، در نرم افزار CNG آنالیز و جمع بندی گردیده است.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله در پي آن است که تئوري «ضرورت تجرّد نويسنده» را که نخستين بار در داخلِ خارج و توسط فيلسوفان مکتب «اشتوتگارت ـ ماستريخت» (روبه رویِ مکتب فرانکفورت) ارايه شد بررسي کند و در انجام، اثبات کند که نه تنها هر نويسنده اي بايد مجرد بماند، بلکه بايد اگر هم ازدواج کرد، فورا به فکر تهيه يک خانه مجردي، هرچند کوچک، باشد تا بتواند در حرفه ي خود به موفقيت هاي لازم دست يابد.
کلمات کليدي: نويسنده، مکتب اشتوتگارت، مجرد، تجرد، خانه مجردي، همسر بداخلاق تاريخچه نخستين بار يک نويسنده ناموفق اهل «ماستريخت»، پس از حدود پنجاه سال نويسندگي، وقتي بدون اینکه هيچ کتابي از او منتشر شده باشد، در آستانه ي احتضار قرار گرفت، متني را که گوياي دلایل عدم موفقيت او در امر نويسندگي بود، در ذيل کتاب «چرا من؟» (!?what Me) که در سه نسخه ي پلی کپي چاپ شد، منتشر کرد و سپس دو نويسنده ناموفق ديگر در مکتب گشتاري، اين متن را مورد خوانش و تحليل قرار داده، نتايج آن را به عنوان مانيفست اوليه «نويسنده ي مجرد» منتشر کردند.
بازخوانيِ مانيفست براي آنکه تصوير بهتري از مدعاي «مانيفست نويسنده مجرد» به دست دهيم، متن آن را از روي ترجمه معتبر آن که توسط یکی از مترجمان شاخص فلسفه تحلیلی، یعنی «لازانیا پپرونی» ایتالیایی، که هم متن اولیه و هم مانیفست و حواشی آن را به انگلیسی ناسره برگردان کرده است، به فارسی سره بازگردان کرده ايم که در اينجا بخش هایی از آن را مي آوريم: «هر نويسنده، بايد يا مجرد بماند يا خانه مجردي داشته باشد.