چکیده:
فلسفه ابنسینا به اقتفای فلسفه فارابی با تدقیق در آرا، حکمای یونان باستان، شالوده حکمت اسلامی و از پایه های مهم و اساسی حکمت متعالیه به شمار می رود. نسبت میان فلسفه سینوی و صدرایی همچنان مستعد و نیازمند پژوهش های موضوعی متعدد است. در این پژوهش آرا، ابن سینا و ملا صدرا در خصوص رئوس ثمانیه مورد بررسی مقایسه ای و تحلیلی قرار گرفته است. از میان رئوس ثمانیه به جهت اهمیت بر چهار موضوع "تعریف فلسفه و اهمیت آن" ، "مبادی و مسائل فلسفه" ، " جایگاه فلسفه در میان علوم" ، و "منفعت و مرتبت فلسفه" تاکید شده است. نظر این دو فیلسوف در مورد رئوس ثمانیه فلسفه با وجود برخی اختلاف نظرها عمدتا همسو و موافق هم است. اگرچه مباحث رئوس ثمانیه آغاز ورود به فلسفه و به نوعی نگاه از بیرون به فلسفه و معرفت درجه دوم محسوب می شود، با این حال صدرا در بسیاری موارد برآراء ابن سینا نظر داشته و عمدتا با نگاه سینوی آن را مورد نقد و تحلیل قرارداده است و علیرغم قوت برهانی فلسفه سینوی، گاه، به دلیل ضیق دستگاه مفهومی آن، مجبور به بهره گیری از حکمت متعالیه شده است؛ از این رو می توان گفت نه در تنها در مدخل فلسفه، بلکه در آراء فلسفی، اگر قوت برهانی فلسفه سینوی با غنای مفهومی حکمت متعالیه توام شود میراث فلسفی مقتدر و کارآمدتری برای مساهمت در گفتگوی فلسفی معاصردر اختیار خواهیم داشت.
خلاصه ماشینی:
ملاصدرا در گزارش و نقد ديدگاه ابن سينا، عمدتا نگاه سينوي خود را حفظ کرده اسـت ، اما به دليل ضـيق مفهومي دستگاه سينوي، عليرغم قوت برهاني آن ، گاه ، مجبور به بهره گيري از حکمت متعاليه شـده است ؛ از اين رو ميتوان گفت : نه تنها در مدخل فلسـفه ، بلکه در نظريات فلسـفي، اگر قوت برهاني فلسـفه سـينوي با غناي مفهومي حکمت متعاليه توأم شود ميراث فلسفي مقتدر و کارآمدتري براي مساهمت در گفتگوي فلسفي معاصر به ثمر خواهد نشست .
(ملاصدرا، ١٣٨٢، ج ١: ٨) به نظر ميرسـد اولا تلاش تفسيري و تأويلي ملاصدرا و نيز تشبيه حکمت عملي به منطق ، توجيهي کـاملا تکلف آميز و بيدليل اســـت ؛ زيرا عبارات ابن ســـينا وضـــوح کامل در توجه وي به ملاک غايت (دسـت کم در برخي علوم ) دارد؛ ثانيا اگرچه «تمايز علوم به موضوع » امتيازاتي بر ساير ملاکها دارد ولي چون هيچ برهاني بر انحصــار ملاک نيســت و به عبارتي امري اعتباري اســت و ميتوان براي مقاصــد گوناگون تقسـيمات متعددي انجام داد لذا بيان ابن سـينا خلاف برهان نيسـت .
بايد گفت : از جهت «مفهوم وجود»، ملاصـدرا نيز همچون شـيخ مفهوم «وجود» را تصـورا بديهي و بينياز از تعريف و حتي آن را غيرممکن دانســته اســت با اين تفاوت که ابن ســينا بر بداهت مفهوم وجود اســـتدلالي اقامه نکرده اما صـــدرا براي اثبات بداهت آن دو برهان اقامه کرده اســـت و همچنين هردو فيلسـوف تحقق موضوع فلسفه (موجود بماهو موجود) را نه تنها بديهي دانسته بلکه با استدلالي، اثبات آن را غيرممکن و ناصـحيح تلقي نموده اند چراکه مسـتلزم اثبات الشـيء لنفسـه و مصـادره به مطلوب است .