چکیده:
خداوند در آیات بسیاری عوامل و موانع معرفت را معرفی کرده و نتایج به کارگیری یا فروگذاری آن را در قلمرو تربیت به انسانها یادآوری کرده است. به کارگیری عوامل ادراکی، نفسانی و عملی در حوزۀ معرفت، انسان را به سعادت رهنمون میکند و به کارگیری موانع و آفتهای معرفتی به بروز بحران در عرصۀ معرفت منجر میشود. در عصر حاضر با ظهور مکاتب فکری مختلف، علاوه بر تردید در اصل فایدهمندی دین، شناخت در معنای کلی آن نیز دچار بحران شده است. نتیجۀ بروز بحران، سردرگمی انسان معاصر و از دست رفتن معنای زندگی است. این مقاله با روش تحلیلی، بحران معرفت را از منظر رابطۀ آن با دین بررسی میکند و با دلایل متقن و مستخرج از قرآن نشان میدهد که «یقین» مفهومی کلیدی برای رفع بحران معرفت است و تنها در سایۀ برخورداری از آن میتوان راهکارها و استلزامات تربیتی متناسب با تربیت دینی را ارائه داد.
God has introduced many of the barriers to knowledge in the verses of the Holy Qur'an and has reminded the human being of the results of its utilization or delinquency. Utilizing the perceptive, sensual, and practical factors of knowledge would conduct the human being toward bliss and lead to religious training; on the other hand, following the barriers and pests of knowledge would lead to the crisis of knowledge. Nowadays, by the emergence of new schools of thought, besides doubts cast on usefulness principle of religion, the cognition of general meaning of religion has also encountered crisis. The result of such crisis is confusion of contemporary human being and loss of the meaning of life. This paper investigates the crisis of knowledge via an analytical method from the viewpoint of its relation with religion. Therefore, by analyzing certain evidence and reasons derived from the Holy Qur'an, it was unfolded that “certainty” is a key notion for solving the crisis of knowledge and it is possible only in the light of its utilization to offer strategies and educational implications convenient to religious training.
خلاصه ماشینی:
نویسنده مسئول مقاله با روش تحلیلی، بحران معرفت را از منظر رابطۀ آن با دین بررسی میکند و با دلایل متقن و مستخرج از قرآن نشان میدهد که «یقین » مفهومی کلیدی برای رفع بحران معرفت است و تنها در سایۀ برخورداری از آن میتوان راهکارها و استلزامات تربیتی متناسب با تربیت دینی را ارائه داد.
رنه گنون ، منتقد فرهنگِ علمی و اومانیستی غرب ، دربارۀ جایگاه انسان مینویسد «اومانیسم ، نخستین صورت امری بود که به شکل نفی روح دینی ١ معاصر درآمده بود و چون میخواستند همه چیز را به میزان بشری محدود سازند؛ بشری که خود غایت و نهایت خود قلمداد شده بود؛ سرانجام مرحله به مرحله به پست ترین درجات وجود بشری سقوط کرد» (مطهری، ١٣٦٧ :١١٠)؛ به عبارت دیگر در دورۀ مدرن ، مخالفت با سّت به پروار شدن عقل به وسیلۀ فیلسوفان و جامعه شناسان این دوره منجر شد؛ عقلی که به بیان هگل به انسان خودآگاهی میبخشد و او را از اسارت طبیعت و سّنت رهایی میدهد؛ اما پس از اینکه عقل گرایی مدرن به دلیل مباینت با تردید نهادینه شدۀ مدرنیته به نقد کشیده شد و از پس حل مسائل بشر بر نیامد، بحران در مهم ترین معرفت های بشری نمودار شد.
در این شرایط ، عقل منافع و مصالحی را برای وضع احکام در نظر میگیرد که هم پوشانی کاملی با منافع انسان با توجه به ساحت های مختلف وجودی او ندارد؛ دیگر از جهت عقلانیت ستیزی و خروج عقل از ناحیۀ معرفت دینی است که به تعارض علم و دین منجر میشود.