خلاصه ماشینی:
"مردم آمریکای لاتین کوبا را یک فاحشه خانه فضاحتبار مخصوص راهزنان آمریکایی تصور میکردند، که پورنو- گرافی قبل از آنکه در بقیه جهان مسیحیت رایج شود در آن کشور به بالاترین حد خود رسیده بود:با دادن یک دلار انسان میتوانست زن و مردی را که بر روی تخت تماشاخانه واقعا همخوابه میشدند، تماشا کند.
حتی ژنرال آیزنهاور که در مقام رئیسجمهور آمریکا سعی میکرد با پوشیدن گرانقیمتترین کت و شلوارهای دوخت خیابان باند، بوی باروت را از قلب خود بزداید، برای این تصویر تاریخی، تمامی مدالها و تجملات یک جنگجو را به خود آویخته بود!و بدین ترتیب یک روز صبح نیکلاس گیین پنجره خود را گشود و این خبر بینظیر را فریاد کشید:«طرف سرنگون شد!»خیابان خوابآلود به جنبش درآمد، چون هریک از ما فکر میکردیم که طرف سرنگون شده متعلق به کشور ماست.
دانشجویان کوبایی به این حرکت گستاخانه و نامربوط ونزوئلاییها که ناشی از رجز خوانی پیروزمندانه بود پاسخ ندادند، ولی کمتر از یک سال بعد، هنگامی که انقلاب در کوبا پیروز شد آنرا بدون هیچگونه توضیحی برای دانشجویان ونزوئلا پس فرستادند.
در همین لحظه در آن صبحگاه روشن، شخصی ناشناس ما را از آخرین تصادف باور نکردنی مطلع کرد و با این خبر آشفتگی ما را به اوج خود رساند:فولخنسیو باتیستا به همراه نزدیکترین همدستانش از مسند غارتگری خود فرار کرده و با هواپیمای نظامی راهی سانتادومینگو شده بود.
اما یک تفاوت وجود داشت:در ونزوئلا قیام شهری به توسط اتحادی از احزاب نا متجانس و با حمایت بخش بزرگی از نیروهای مسلح، دار و دسته دیکتاتور را ساقط کرده بود، در حالیکه در کوبا طوفانی روستایی در جنگی طولانی و سخت، نیروهای مسلحی را که همچون ارتشی اشغالگر عمل میکردند، مغلوب خویش کرده بود."