چکیده:
نگرانی از به خطر افتادن موجودیت نظام جمهوری اسلامی ایران بهویژه وجه انقلابیگری آن، ناشی از علل و عوامل مختلف از جمله آسیبپذیری اقتصاد ملی از تحریمهای ضدّ ایرانی غرب و شکلگیری ایدة حل مشکلات کشور از طریق مذاکره نزد برخی نخبگان، سبب تاکید بیش از پیش مقام معظم رهبری بر ایدة «استحکامبخشی ساختدرونی قدرت» شد. از اینرو در پژوهش حاضر تلاش بر آن است تا چیستی، چرایی و چگونگی این ایده از دیدگاه رهبر انقلاب بررسی شود. پژوهش به شیوة توصیفی تحلیلی انجام شده و یافتههای آن نشان میدهد، این موضوع از دیدگاه ایشان، معطوف به تقویت همة ابعاد قدرت نظام بوده و تاکید بر آن در برهة کنونی، ناظر بر چگونگی تداوم پیشرفت کشور در عین وجود فشارهای خارجی و ضرورت حفظ هویت انقلابی نظام است. ایشان تحقق این مهم را مستلزم انجام اقداماتی در دو سطح ساخت حقیقی و ساخت حقوقی نظام میدانند. در سطح ساخت حقیقی، همانا توجه به آرمانهای اصلی و هندسة انقلاب اسلامی در سیاستگذاری و اقدام و در سطح ساخت حقوقی، همة عوامل و متغیرهایی که به تقویت کارآمدی نظام منجر میشود، موردتوجه ایشان است.
خلاصه ماشینی:
com) مربی گروه علوم سیاسی مجتمع آموزش عالی شهید محلاتی( مقدمه در بحبوحة مواجهشدن کشور با تحریمهای بهاصطلاح فلج کنندة دنیای غرب در سال 1390 و وجود برخی سوء مدیریتها و غفلتهای داخلی که کشور را با پارهای معضلات روبرو ساخت، از میان نظرات مختلف، دو دیدگاه اصلی و رقیب، برای رفع معضلات پیشرو مطرح شد که البته هر یک دارای آبشخورهای متفاوت بوده و از قبل، با ورود امواج مدرنیته به کشور، نیز مطرح بودهاند؛ دیدگاهی که معتقد است با نگاه به درون و شکوفایی ظرفیتهای بیشمار درونزای داخلی، در عین حفظ ارتباطات و تعاملات با دنیای خارج، میتوان مشکلات موجود را حل کرد و دیدگاه دیگری که چارة مشکلات کشور را در برقراری ارتباط با دنیای غرب، اعتمادسازی، چندجانبهگرایی، تعامل سازنده با دنیا، گسترش حوزة مشارکت خارجی در اقتصاد کشور و در یککلام، پیوستگی بیشتر به اقتصادی جهانی، بهویژه قدرتهای بزرگ و ...
این موضوع بهویژه از آنجا شایستة توجه است که استحکامبخشی، ابتدا بهساکن، مبتنی بر درونگرایی است؛ حال آنکه اغلب از امکانات و ظرفیتهای خارجی بهعنوان عامل و محرکی برای توسعه نام برده میشود؛ بنابراین سؤال این است که در تلاش برای استحکامبخشی ساختدرونی، چگونه میتوان از ظرفیتها و امکانات خارجی بهره برد؟ باید گفت ارتباط تنگاتنگی میان مسائل سیاست داخلی و سیاست خارجی یک کشور وجود دارد (قوام، 1384: 281)؛ یعنی بخشی از پیشبرد امور در هر کشوری منوط به استفاده از ظرفیتها و امکانات موجود در نظام بینالملل است؛ اما این، همة واقعیت برای پیشرفت یک کشور نیست؛ بلکه حتی کشورهایی بهتر توانستهاند از ظرفیتهای نهفته در نظام بینالملل استفاده کنند که از نظر ساختدرونی قدرت از انسجام و استحکام لازم برخوردار بودهاند؛ بنابراین اگر قرار است کشوری پیشرفت کند در درجة اول بایستی چشم به درون داشته باشد و همت خود را به شکوفایی استعدادهای و ظرفیتهای درونزای داخلی معطوف دارد.