چکیده:
مقاله حاضر دیدگاه علامه اقبال لاهوری[i]را در باره خدا را مورد بررسی قرار می دهد. از نظر او خدا در اسلام هم بصورت متشخص و هم غیرمتشخص مطرح است و چنین تصوری از خدا هم تامین کننده نیاز متدین بوده و هم پاسخگوی کنجکاوی فکری فیلسوفان است. مک تاگارت متاثر از هگل حقیقت نهایی را مطلق می دانست و معتقد بود مطلق را نمی توان "من" یا "خود" نامید ولی اقبال با چنین نگاهی به حقیقت نهایی موافق نبود. اقبال همچنین به براهین سنتی اثبات وجود خدا اعتقادی ندارد،. او معتقد است که این براهین به انسان معرفتی درباره به خدا نمی دهند. در این خصوص او به حجیت شهود تاکید دارد و معتقد است همان طور که شهود می تواند ماهیت نفس و جهان را بر ما آشکار کند می تواند حقیقت خدا را نیز آشکار کند. تجربه شهودی طریقی است که برخی از فیلسوفان غرب مانند برگسون نیزکه هم عصر اقبال بود به آن تاکید داشت. اقبال این طریق را طریق قرآنی می داند و می کوشد آن را مستدل کند. اقبال در آثار خود از واژه ای بنام "خود" برای انسان استفاده کرده و از خدا نیز به عنوان " خود نامتناهی " یاد می کند که نسبتی با شهود دارند.
خلاصه ماشینی:
در این خصوص او به حجیت شهود تاکید دارد و معتقد است همان طور که شهود می تواند ماهیت نفس و جهان را بر ما آشکار کند می تواند حقیقت خدا را نیز آشکار کند.
تفکر اسلام سنتی در زمان اقبال بیشتر اشـعری بـوده کـه در آن برای انسان اهمیت زیادی قائل نمی شده است و این یکی از نکاتی بود که اقبال در آثار خود کوشید آن را اصلاح کند و موضع خود را در این خصوص طوری مطرح کنـد کـه با دیدگاه اسلامی مطابقت داشته باشد.
او همچنین اضافه می کند: قرآن به منظور تاکیدش بـر شخصـیت و وجود مستقل "خود نهایی"، به او نام شایسته "الله " را می دهد، و علاوه بر این او را به صورت زیر مشخص می کند: " بگو: او خدایی است یکتا، خدای صمد{ همه چیزها به او اتکا دارند}(١) نه کسـی را زاده ، نه زاییده از کسی ، و او را هیچ همتایی نباشد" ( سوره اخلاص ، آیـات ١ تـا ٤)، ( اقبال ،علامه ، ١٣٩٠:١٤٧) اقبال ذات و صفات خدا را نیز از این منظر مورد بررسی قرار می دهد.
٣٨) اقبال معتقد اسـت که درک حقیقت نهایی که مورد تاکید دین و فلسفه است به طریق عادی یعنی از طریـق تجربه ممکن نیست .
Lal, Basant Kumar ) اقبال اشاره ای نیز می کند به انتقاد فروید و دیگران به دین که طبق نظر آنهـا آنچـه بـه نام دین مطرح است و بدنبال آن درباره شهود نیز مطرح مـی شـود چیـزی نیسـت جـز تجلی امیال سرکوفت شده و ارضاء نشده انسان که بصورت ناخودآگاه در ضمیر انسـان بـاقی مانـده اسـت .