چکیده:
ماتریالیسم حذفگرا تبیین رفتار بر اساس حالتهای ذهنی را نمیپذیرد و تاکید دارد که رفتار انسانی را صرفا باید بر اساس رویدادهای عصبی تبیین کرد. طرفداران این دیدگاه برای کنار گذاشتن باور به حالتهای ذهنی، آن را دیدگاهی عرفی مینامند که در برابر علم عصبشناسی قرار دارد. مقالة پیشرو با تحلیل مبانی معرفتی ماتریالیسم حذفگرا نشان میدهد که این دیدگاه نوعی انحصارگرایی وجودشناختی است که در تبیین سرشت ذهن، ناتوان است. همچنین استدلال خواهد شد که با انکار وجود حالتهای ذهنی نه تنها جایی برای روانشناسی به عنوان یک حوزة معرفتبخش علمی و کاربردی باقی نمیماند، بلکه جایی برای مفاهیم محوری علوم اجتماعی نیز نمیماند. روانشناسی علمی با فرض وجود اشخاص در زیستجهانی اجتماعی پیش میرود و این فرض که اساس تشکیل روانشناسی علمی است نمیتواند فیزیکالیستی تعبیر شود. ادعای ایجابی مقاله این است که صرفا با تعامل دو علم روانشناسی و عصبشناسی است که امکان فهم دقیق هویت انسان فراهم میشود. باور به حالتهای ذهنی غیرمادی هیچ منافاتی با علم عصبشناسی یا سایر علوم تجربی ندارد و تعریف انسان بر اساس نفس مجرد، مبنای وجودشناختی بیبدیل و منسجمی برای دفاع از روانشناسی علمی است.
خلاصه ماشینی:
همچنین استدلال خواهد شد که با انکار وجود حالت های ذهنی نه تنها جایی برای روان شناسی به عنوان یک حوزٔە معرفت بخش علمی و کاربردی باقی نمیماند، بلکه جایی برای مفاهیم محوری علوم اجتماعی نیز نمیماند.
باور به حالت های ذهنی غیرمادی هیچ منافاتی با علم عصب شناسی یا سایر علوم تجربی ندارد و تعریف انسان بر اساس نفس مجرد، مبنای وجودشناختی بیبدیل و منسجمی برای دفاع از روان شناسی علمی است .
ماتریالیسم حذف گرا نیز برای تضعیف استدلال های مربوط به ذهن و آگاهی غیر فیزیکی، هر گونه باور به ساحتی غیرفیزیکی در وجود انسان را باوری عرفی تلقی میکند و ادعا میکند این دیدگاه در برابر علم عصب شناسی و علم فیزیک قرار دارد.
با چنین تعریفی، روان شناسی عرفی نیز یک نظریه است ؛ زیرا سعی میکند از پدیده های ذهنی، رفتارهای موجودات ذهن مند را تبیین و پیش بینی کند؛ و برای برخی مسائل ناظر به ذهن و رفتار، پاسخ هایی را به دست دهد)٧٢-٦٨ p ,١٩٨١& ٢٣٦-٢٤١ ,١٩٧٠ ,Churchland(.
اما از آنجا که چرچلند باور به حالت های ذهنی جدای از رویدادهای عصبی را نادرست میداند امتیاز دیدگاه خود نسبت به دیدگاه های تقلیل گرا را این گونه بیان میکند که در دیدگاه مذکورتقلیل مفاهیم روان شناسیعرفی به مفاهیم علم عصب شاختی چندان ممکن به نظر نمیرسد و ماتریالیسم حذف گرا تنها گزینه ای است که امکان پیش بینی تقلیل مفاهیم روان شناسیعرفی به مفاهیم علم عصب شناختی را نفی میکند .