چکیده:
هدف: پژوهش حاضر باهدف تعیین تاثیر آموزش خود-دلسوزی شناختی بر سلامت روان (جسمانی کردن، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی، افسردگی) زنان سرپرست خانوار انجام گرفت. روش: روش پژوهش به شیوهی نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعهی آماری پژوهش را کلّیهی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) شهر رشت در نیمه دوّم سال 1394 تشکیل میدادند که از میان آنها با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس، 30 نفر انتخاب و بهطور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. شرکتکنندگان گروه آزمایش، 8 جلسه برنامهی خود-دلسوزی شناختی دریافت نمودند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی سلامت عمومی (GHQ) استفاده شد. دادهها با روش آماری کواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: یافتهها نشان داد که فرضیههای پژوهش مبنی بر تاثیر آموزش خود-دلسوزی شناختی بر ابعاد سلامت روان (جسمانی کردن، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی، افسردگی) زنان سرپرست خانوار مورد تائید قرار گرفته است و زنان سرپرست خانوار گروه آزمایش نسبت به زنان سرپرست خانوار گروه کنترل در پسآزمون بهطور معناداری، جسمانی کردن، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی و افسردگی کمتری داشتند. نتیجهگیری: به طور کلّی، یافتههای پژوهش بیانگر آن است که آموزش خود-دلسوزی شناختی میتواند بر افزایش سلامت روان زنان سرپرست خانوار اثربخش باشد.
خلاصه ماشینی:
یافتهها: یافتهها نشان داد که فرضیههای پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش خود-دلسوزی شناختی بر ابعاد سلامت روان (جسمانی کردن، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی، افسردگی) زنان سرپرست خانوار مورد تائید قرار گرفته است و زنان سرپرست خانوار گروه آزمایش نسبت به زنان سرپرست خانوار گروه کنترل در پسآزمون بهطور معناداری، جسمانی کردن، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی و افسردگی کمتری داشتند.
نتیجهگیری: به طور کلی، یافتههای پژوهش بیانگر آن است که آموزش خود-دلسوزی شناختی میتواند بر افزایش سلامت روان زنان سرپرست خانوار اثربخش باشد.
تجزیه و تحلیل کوواریانس برای مقایسهی میانگین نمرههای سلامت روان زنان سرپرست خانوار در پسآزمون {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} با توجه به نتایج جدول 5 (01/0>P، 35/103=F)، پس از تعدیل نمرههای پیشآزمون، تفاوت بین گروه آزمایش و کنترل در سطح آلفای 01/0 معنادار است؛ بنابراین، فرضیهی پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش خود-دلسوزی شناختی بر افزایش سلامت روان زنان سرپرست خانوار و تفاوت بین گروه آزمایش و کنترل ازلحاظ میزان سلامت روان در پسآزمون مورد تائید قرار میگیرد.
بنابراین، از تجزیه و تحلیل کوواریانس چندمتغیری بهمنظور مقایسهی میانگین نمرههای مؤلفههای سلامت روان در زنان سرپرست خانوار گروههای آزمایش و کنترل در پسآزمون استفاده شد،که نتایج آن در جدول ذیل ارائه شده است.
میتوان بیان کرد سرپرست خانوار بودن ممکن است منجر به آسیبپذیری در برابر مشکلات روانشناختی از قبیل افسردگی، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی علیالخصوص در زنان شود که مداخلات خود-دلسوزی شناختی، با افزایش میزان معنای زندگی و عزتنفس منجر به افزایش سلامت روان میشود و افسردگی، اضطراب، بدکارکردی اجتماعی و بدعملکردی جسمانی را کاهش میدهد.
بهطور کلی، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که آموزش خود-دلسوزی شناختی در افزایش سلامت روان زنان سرپرست خانوار تأثیر معناداری دارد.