چکیده:
هدف محقق در این مقاله، بررسی هوش معنوی از دیدگاه صاحبنظران علوم تربیتی با استفاده از
روش تحقیق تاریخی –کتابخانه ای بوده است. هوش معنوی هوشی است که به وسیله آن ما
مشکلات معنایی و ارزشی راحل کرده و به آنها میپردازیم. هوشی است که از طریق آن ما
میتوانیم فعالیتها و زندگیمان را در فضایی غنیتر، وسیعتر و بامعناتر قرار دهیم و تعیین کنیم
کدام یک از روشهای زندگی معنای بیشتری دارد. این تعریف، همچنین به رابطه هوش معنوی
داشتن احساس ارتباط با یک کل بزرگتر و عظیمتر اشاره دارد. نتایج تحقیق نشان میدهد هوش
معنوی به واسطه کنش آن در یکپارچه کردن هوش عقلانی و هوش هیجانی، میبایست بهتر از
این دو هوش گسترش یابد این کنش یکپارچه کننده هوش معنوی تعامل بین فرآیندهای تفکر
منطقی و هیجان را تسهیل میکند و این قابلیت را دارد که نتیجه تعامل آنها را به کلی تغییر
دهد و بدین واسطه موجب رشد و دگرگونی شخصی شود.
خلاصه ماشینی:
این هوش ، توانایی به کارگیری ارزش ها و کیفیت های معنوی است ، به طوری که منجر به ارتقای سلامت روحی و جسمی افراد شود (سهرابی، .
هوش معنوی از نظر ایمونز ایمونز (٢٠٠٠) تعریف گاردنر از هوش را ترسیم نموده و معتقد است که معنویت می تواند به عنوان شکلی از هوش مورد بحث قرار گیرد، چراکه هوش معنوی، نه تنها معنویت ، بلکه میزان انطباق پذیری افراد را پیش بینی می کند و قابلیت هایی را به فرد می دهد که او را برای حل مسائل و دستیابی به اهداف قادر می سازد.
جدول ٢: مقایسه هوش معنوی و هوش متعارف از دیدگاه مک هاواک(نازل ، ٢٠٠٤) {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} هوش معنوی از نظر تعریف سیندی ویگلزورث ویگلزورث ٩(٢٠٠٤) معتقد است هوش معنوی برای حل مشکلات و مسائل مربوط به معنای زندگی و ارزش ها مورد استفاده قرار میگیرد و سوال هایی مانند آیا شغل من باعث تکامل من در زندگی می شود؟ و یا آیا من در شادی و آرامش روانی مرده سهیم هستم ؟ را در ذهن ایجاد میکند (سهرابی، ١٣٨٧).
هوش معنوی و سلسله مراتب نیازهای انسان معنویت نه تنها به فعالیت های زیست شناختی و عصب شناختی مربوط نیست ، بلکه معنویت به طور کلی برای انسان وجود دارد و یکی از والاترین نیازهای انسان است و نقشی بنیادی و محوری در سلسله مراتب نیازهای انسان بازی می کند.
تمرین های تأملی مانند مراقبه ، به این دلیل که وابسته به آشنایی با سه روش متمایز دانستن است ، برای پالایش هوش معنوی مناسب به نظر میرسد.