چکیده:
یکی از نظریات ارائهشده در پدیدارشناسی وحی، نظریه «رویاهای رسولانه» سروش است. این نظریه، وحی را گزارشات پیامبر از رویاهای وی میداند. پژوهش حاضر، این نظریه را از جهت توجیه و لوازم خودگفته نظریهپرداز، بدون پرداختن به دیگر لوازم و نتائج منفی آن، نقد و بررسی کرده است. به نظر میرسد مهمترین اشکال نظریه، مربوط به مقام توجیه و ذکر دلایل ناکافی در اثبات مدعای اصلی آن یعنی رویاانگاری وحی است. این نظریه در مقام توجیه مرتکب مغالطات متعددی چون «خلط نسبت»، «دلیل نامربوط» و «تعمیم شتابزده» شده است و جامعیت لازم را در رجوع به منابع و تحلیل ساختاری قرآن ندارد. علاوه بر اینکه با نظرات دیگر سروش، چون نظریه بسط تجربه نبوی در تعارض است. این نظریه نهتنها فواید برشمرده نظریهپرداز را ندارد؛ بلکه در عین نگشودن پیچیدگیهای موجود در تفسیر قرآن، خود در غموض «تعبیر» افتاده است و نهتنها معضلات کلامی را حل نکرده است، بلکه معضلات جدیدتری چون چگونگی حجیت رویاهالای رسولانه ایجاد کرده است.
خلاصه ماشینی:
بررسی بازگشت به لب و حقیقت قرآن هرچند اصل سخن وی در آلی بودن احکام قابل پذیرش است؛ لکن نتیجهگیری وی مبنی بر اینکه احکام فقهی تنها حقایقی هستند که برای غایات متعالی و فراحسی که هیچ غایات تجربی و حسی برای آنها قابل تصور نیست، از چند جهت قابل مناقشه است: اولا آیا اگر فلسفه دنیوی و تجربی حکمی ظاهری چون تیمم برای انسانها روشن نشده، این بدان معناست که هیچ مصلحتی حسی در آن نهفته نیست و طهارتی را درپی ندارد؟ ثانیا مقصود از طهارت در نگاه سروش اگر صرفا طهارت معنوی باشد، طبیعتا این طهارت در «امتثال امر آگاهانه از مولا» صورت میگیرد؛ و نوع حکم تفاوت چندانی نخواهد داشت، تیمم باشد یا غیرتیمم؟ برایناساس، یا باید قائل شد که این احکام غایاتی مادی و حسی نیز دارند یا ندارند؟ اگر غایاتی حسی برای آنها قائل نباشیم، طبیعتا نتایج این احکام در طهارت معنوی خلاصه خواهد شد، که این نگاه به احکام نهتنها با متن شریعت و آیات و روایات نمیسازد؛ بلکه حتی بنابر اصل نظریه سروش، این احکام عبث و بیفایده خواهند شد؛ زیرا وقتی مصالح شخصی و اجتماعی از احکام گرفته شود، و تنها غایات معنوی را برای آنها در نظر بگیریم، این سؤال خودنمایی خواهد کرد که وقتی طهارت معنوی بهمعنای «تبعیت از مولا» و «سلوک معنوی» است، دیگر چه نیازی به این احکام با این وسعت است؟ چرا باید برای بسیاری از مردم چنان احکام متعددی قرار داد که از اصل سلوک معنوی بهدلیل حرجی بودن آن دور شوند؟ بهنظر میرسد ازسویی نمیتوان مصالح حسی و مادی را از احکام جدا کرد؛ و ازسویی دیگر نمیتوان این احکام را بهدلیل آنکه فلسفه آن برای ما روشن نیست، رؤیایی دانست.