چکیده:
مرزشکنی روایی اصطلاحی است که در آن، مرز میان روایت و واقعیت شکسته میشود و دارای چهار گونه 1. مرزشکنی نویسنده، 2. خطابی، 3. هستیشناختی و 4. بلاغی میباشد که میتواند حالت صعودی یا نزولی داشته باشد. استفاده از این تمهید بیشتر در دوران پسامدرن شایع است و از ابزار گفتمان نقدی معاصر به حساب میآید. هنر بزرگ قرآن در عرصه روایت، همان شکست مرز بین روایت و جهان خارج از آن است که علاوه بر چهار نوع ذکرشده، شامل دو نوع دیگر مرزشکنی زبانی و بیمرزی روایی است که مختص این متن است. مرزشکنی در قرآن در پی تاثیر طنز و فکاهی نبوده، بلکه دارای کارکرد خارق عادت و شگرف و دربردارنده هدفهای غایی ارزشمند است و بر خلاف روایت بشری که کارکرد ضد واقعنمایانه داشته و جنبه شکلی دارد، مرزشکنی به صورت واقعی رخ میدهد و جنبه شکلی و محتوایی دارد. مقاله حاضر با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی، انواع مرزشکنی روایی را در داستانهای قرآن کریم مورد بررسی قرار میدهد و در صدد اثبات این نکته است که قرآن فراتر از مکاتب ادبی کلاسیک، رئالیسم، مدرنیسم و پستمدرنیسم است و به این سوال که «آیا مرزشکنی به عنوان شگرد شکست مرز بین داستان و واقعیت، واقعی بودن داستانهای قرآنی را رد میکند؟» پاسخ میدهد.
arrative cross boundary is a term in which the boundary
between narrative and reality is broken, it has four varieties:
1- writer’s cross boundary, 2- addressing, 3- ontological, and 4- rhetoric.
Which can be ascending or descending. The use of this arrangement is
more common in the postmodern era and is considered as a tool of
contemporary critical discourse. The great art of the Qur'an in the field
of narration is the same as breaking the boundary between the
narrative and the outside world, which in addition to the four
mentioned ones includes the other two types of linguistic cross
boundary and narrative non-boundary which are specific to this text.
Bounding in the Quran has not been influenced by humor or comedy;
rather, it has a wondrous functioning and contains valuable and eternal
goals. And unlike the human narrative that has an anti-realistic and
form aspect function, cross boundary actually takes place and has a
form and content aspect. The present paper Based on the descriptiveanalytical
method, examines the types of narrative bounding in the
stories of the Holy Quran and seeks to prove that the Quran goes
beyond classical literary schools, realism, modernism, and
postmodernism. And it respond the question, “Is cross-boundary as a
way of breaking the boundary between fiction and reality, denying
that the Quranic stories are real?”
خلاصه ماشینی:
هنر بزرگ قرآن در عرصه روایت، همان شکست مرز بین روایت و جهان خارج از آن است که علاوه بر چهار نوع ذکرشده، شامل دو نوع دیگر مرزشکنی زبانی و بیمرزی روایی است که مختص این متن است.
نوع اول ممکن است به صورتهای زیر ظهور یابد: مثلا خطاب راوی به شخصیت، متعلق دانستن شخصیت به خود از سوی راوی، جستوجوی شخصیت از سوی راوی، آگاهی راوی از آنچه میان شخصیتها رخ میدهد و بیان نکردن آن به خواننده یا حرکت و دخالت روایتشنوی برونداستانی در سطح داستانی است؛ مثلا درخواست و دستور راوی به روایتشنو برای انجام کنشی در سطح داستانی (بامشکی، 1393: 13) و نوع دوم «در نمونههایی مثل تعامل شخصیت با نویسنده، شکایت شخصیت از راوی خود، خطاب شخصیت به خواننده، استفاده از فعل زمان حال در داستانی متعاقب بیشتر به منظور وادار کردن راوی برای ادامۀ عمل روایتگری جهش از یک فضا به فضای دیگر، مانند جهش شخصیت از سطح داستانی خود به سطح داستانهای پیشین و ارجاع شخصیتها به داستانهای قبلی یا دخالت شخصیتهای داستان درونهای در سطح داستانی رخ میدهد» (همان).
به بیان دیگر، «اگر نویسنده، راوی، روایتگیر یا شخصیت به گونهای هستیشناختی سطح مربوط به خود را ترک نگوید، بلکه فقط به سطوح دیگر اشارهای کند یا اینکه به گونهای مداخلهجویانه نظری کوتاه به سطوح دیگر بیندازد، در این حالت بنا به اصطلاح روایتشناسان، مرزشکنی بلاغی رخ داده است» (قاسمیپور، 1395: 139).
تفاوت دیگر اینکه در مرزشکنی متون بشری، مرز میان داستان و واقعیت شکسته میشود که دلالت بر غیر واقعی بودن آن دارد و این مفهوم مربوط است به تمهیدات شکلی روایت، نه بحث درونمایهای و موضوعی داستانها.
«مرزشکنی هستیشناختی در روایتهای زبانی مثل رمان و داستان کوتاه به گونهای «واقعی» شدنی نیست؛ بلکه این امر تمهیدی فراداستانی برای متزلزل ساختن مرز میان واقعیت و امر داستانی است، اما در روایت قرآنی این امر امکانپذیر است.