چکیده:
ﺳﻮررﺋﺎﻟﯿﺴﻢ ﭘر ﺟﻨﺒﺶﺗﺮﯾﻦ و ﭘﺮ ﻫﯿﺎﻫﻮﺗﺮﯾﻦ ﻣﮑﺘﺐ ادﺑﯽ ﻗﺮن ﺑﯿﺴﺘﻢ ﺑﻮد ،که ادﺑﯿﺎت ﻣﻠﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ را ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻗﺮار داد .اﯾﻦ ﻧﻬﻀﺖ را ﻣﯽﺗﻮان دﻧﺒﺎﻟﻪرو رﻣﺎﻧﺘﯿﺴﻢ داﻧﺴﺖ،ﮐﻪ از ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻧﺎﺧﻮدآﮔﺎه ﻓﺮوﯾﺪ ﺷﮑﻠﯽ ﻧﻮ ﭘﯿﺪا کرده اﺳﺖ، ﺑﺎ ﻧﯿﺮوی ﺿﻤﯿﺮ ﭘﻨﻬﺎن دﻧﯿﺎی ﺗﺎزه ای ﺑﻪ روی ﻫﻤﻪ اﯾﺠﺎد ﮐﺮد و نیز ﺑﺮای ادﺑﯿﺎت ﻃﺮﺣﯽ ﻧﻮ را ﻓﺮاﻫﻢ آورد. ﺑﺮﺧﻮرد ﺳﻨﺖ وﺻﻨﻌﺖ در ﻗﺮن ﺑﯿﺴﺘﻢ اروﭘﺎ در ﺗﻔﮑﺮ وﮐﻼم ﺗﺤﻮﻟﯽ اﯾﺠﺎد ﮐﺮد و ﺷﺎﻋﺮاﻧﯽ ﻧﻮﭘﺮداز را ﺧﻠﻖ ﮐﺮد. ﻫﺮ ﻋﺮﺻﻪای از ﻓﻌﺎﻟﯿﺖﻫﺎ ﻓﻠﺴﻔﻪای داردﮐﻪ ﻫﻤﺎن اﺻﻮل، روش و وﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎﺳﺖ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻫﻨﺮ و ﺷﻌﺮ، ﺣﺎل ﻣﮑﺘﺐ ﺳﻮررﺋﺎﻟﯿﺴﻢ ﻫﻢ دارای ﻓﻠﺴﻔﻪ ای اﺳﺖ و ﺑﺎﻟﻄﺒﻊ اﺻﻮﻟﯽ دارد. میﺗﻮان ﮔﻔﺖ ،ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﻮﻟﻔﻪ ﻫﺎی اﺻﻮل ﻣﮑﺘﺐ ﺳﻮررﺋﺎﻟﯿﺴﻢ ﺑﺎ ﻋﺮﻓﺎن و تصوف ﺗﺸﺎﺑﻬﺎتی دارد. از ﺟﻤﻠﻪ: ﺑﺪاﻫﻪ ﮔﻮﯾﯽ، ﺟﻨﻮن و ﻣﺴﺘﯽ، ﺧﻮاب و روﯾﺎ، ﻫﺰل و ﻃﻨﺰ، رﻫﺎ ﺷﺪﮔﯽ، ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻋﺸﻖ ﺑﺮ ﻋﻘﻞ، ﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ ﻧﯿﺮوی وﻫﻢ و ﺧﯿﺎل ﮐﻪ در اﺷﻌﺎر ﺷﺎﻋﺮاﻧﯽ ﭼﻮن ﻣﻮﻻﻧﺎ ﻧﻤﻮد ﭘﯿﺪا ﮐﺮده اﺳﺖ. در اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ اﺑﺘﺪا ﺑﻪ ﺗﺌﻮری ﻫﺎی ﻣﮑﺘﺐ ادﺑﯽ ﺳﻮررﺋﺎﻟﯿﺴﻢ و اﺻﻮل آن ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺗﺸﺎﺑﻪ ﺑﯿﻦ اﯾﻦ ﻧﻬﻀﺖ ﺑﺎ ﺗﺼﻮف و اﻧﻄﺒﺎق آن ﺑﺎ ﻣﻮﻻﻧﺎ و اﺷﻌﺎرش در ﻣﺜﻨﻮی ﭘﺮداﺧﺘﻪ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ.
خلاصه ماشینی:
نظر سوررئالیسمها برآن بودکه ضمیر پنهان در حالت خواب ودیوانگی چون از نظارت ذهن بیدار شده است که خودی خود میکند ونگارش اتوماتیک نیز پیامهای آن را ثبت مینماید.
«عامل یکم :وسعت وگسترش اطلاعات ومعلومات مولانا در انسان شناسی وجهان بینی، احساس این معنا در شخصیت مولانا، جاذبیت خاصی به گفته هایش میدهد، به طور یکه مطالعه کننده مثنوی چنین تلقی میکند که با گفتار شخصی رو به رو است که جهان هستی و انسان، چهره های بسیار زیادی را به آن شخصیت نشان داده است.
سوررئالیسم، زبان ذهن آدمی در بیان اشیائی است که کمترین سهم را از عینیت دارند وعرفان نیز زبان ذهن آدمی است در حرکت به سوی معبودی که کمترین سهم را از عینیت برده است حذف زمان ومکان: حذف دوعامل زمان ومکان نیز از مشترکات صوفیه و سوررئالیست ها است، اشیا در آثار سوررئالیستی وعرفانی در بی مکانی و بی زمانی وجود دارند»(براهنی،1344: 200-198)مولانا فقط آن لحظاتی را که معشوقش در فرارویش باشد را قدر ومنزلت میداند وسپس اعتقادش بر این است که خودش هم ارزشمند میشود.
آنگاه که آدمی، به خواب فرو رفت و تمامی حواس او دست از کار کشید از امور طبیعی و خارجی جدا شده، به عالم مثال و عقل که خود هم سنخ آنهاست رو میکند و در نتیجه پارهای از حقایق آن دو را به مقدار استعداد، امکان و ظرفیت مشاهده مینماید.
آزمودم عقل دور اندیش را بعد از این دیوانه سازم خویش را (مثنوی،دفتر دوم،بیت 2332) علومی که وجود دارد، برخی از حقایق را نشان میدهد، اما آنچه که مینمایاند، تمام حقیقت نیست.
این عشق است که در همه عالم هست.