چکیده:
در گذشته ایرانیان، چرخۀ هستی را زمانی دوازدههزارساله میدانستهاند و این دوازدههزارسال را به چهار بخش تقسیم میکردند؛ در آغاز، جهان روشنی و تیرگی از هم جدا بود تا اینکه، اهریمنان به سرزمین روشنی تاختند و آن را به تباهی کشیدند و نیکی را با بدی درآمیختند. در دورۀ پایانی، قرار است که آفرینش دوباره به سمت پالودگی و پیراستگی برود و آلودگی و بدی از دنیا رخت بربندد. باور به این چرخۀ چندهزارساله در ذهن و ضمیر ناخودآگاه ایرانیان باقی مانده و بازتاب این اعتقاد را در آثار شاعران و نویسندگان به شکلهای مختلف میتوان دید. از جملۀ این شاعران، احمد شاملو (1379 – 1304) و مهدی اخوان ثالث (1369- 1307) هم گاهی در اشعارشان، به مناسبتهای مختلف، اعتقاد خود را به این چرخه، نشان میدهند. شاملو و اخوان نیز به گذشتهای نیک که در آن بدی و آلودگی وجود نداشت، معتقدند و همچنین به آیندهای که در آن بدی وجود ندارد و همه چیز خوبی است، چشم دوختهاند. آنان از حال تکراری مینالند و در انتظار آن آیندۀ همهخوبی هستند؛ در دورۀ سههزارسالۀ دوم که هنوز نیکی و بدی با هم آمیخته نشده، گذشته، نیک است. این امر، در ذهن شاعران رسوخ کرده و بر زبان آنان جاری میشود؛ دورۀ سههزارسالۀ سوم که بدی و نیکی درآمیختهاند و دنیا خاکستری شده، زمان و زبانِ حالِ شعرِ شاملو و اخوان است و امید به آیندهای نیک و پالوده از هرگونه بدی، سههزارسالۀ پایانی این چرخۀ دوازدههزارساله است که از ناخودآگاه شاعران بر زبان آنان جاری میشود. در این تحقیق، به شیوۀ تحلیلیـتوصیفی، بازتاب باورها و اعتقادات شاملو به این چرخۀ اسطورهای، بررسی شده و نشان داده شده است که در برخی موارد، شاملو تحت تأثیر اساطیر بابل و اخوان تحت تأثیر اساطیر ایرانی است؛ در برخی موارد نیز هر دو تحت تأثیر فضای ذهنِ اسطورهایِ مشرقزمیناند، و در مواردی نیز اسطورههای حاکم بر ذهن آنها جهانی است و متعلّق به هیچ قومیّت و ملّیّتی نیست.
خلاصه ماشینی:
مفهوم «زمان اساطیری » در شعر شاملو و اخوان ثالث علیرضا شهرستانی * میرجلال الدّین کزّازی **، مسعود سپه وندی *** 1 چکیده در گذشــته ایرانیــان ، چرخــۀ هســتی را زمــانی دوازده هزارســاله مــی دانســته انــد و ایــن دوازده هزارسال را به چهار بخش تقسیم می کردند؛ در آغاز، جهان روشنی و تیرگی از هم جدا بود تا اینکه ، اهریمنان به سرزمین روشنی تاختند و آن را به تباهی کشیدند و نیکی را با بدی درآمیختند.
این امر، در ذهن شاعران رسوخ کـرده و بـر زبـان آنـان جاری می شود؛ دورۀ سه هزارسالۀ سوم که بدی و نیکی درآمیخته اند و دنیا خاکستری شده ، زمان و زبانِ حالِ شعرِ شاملو و اخوان است و امید به آینده ای نیـک و پـالوده از هرگونـه * گروه ادبیات فارسی ، واحد خرم آباد، دانشگاه آزاد اسلامی ، ایران ، alireza.
انتظار، دیرکردگی ، گذشتۀ زیبای بازگشتنی ، حـال تکـراری و امیـد بـه آینده ای خوب ، همه از نشانه های اعتقاد به زمان اساطیری هستند که در شعر شاملو و اخوان هم دیده می شوند.
شاملو، با توجّه به علاقه ای که به اسـاطیر بابـل و بـین النهـرین داشت (این علاقه را در اقدام به ترجمۀ گیل گمش هم می تـوان دیـد)، گـاهی تحـت تـأثیر اساطیر آنها قرار می گیرد و اشعاری با مضامین اساطیر بابلی می سراید؛ امّا اخوان با توجّه بـه علاقۀ فراوانی که به ایران باستان و ادبیات زردشتی و به قولی «مزدشتی » دارد، غالبـاً تحـت تأثیر اسطوره های ایرانی است ؛ البّته در مواردی هم ، هر دو شاعر دغدغه ای جهانی دارند که متعلّق به اسطورۀ هیچ سرزمین خاصّی نیست .