خلاصه ماشینی:
"در اواسط قرن بیستم که سرانجام فروپاشی استعمار آغاز گشت و برخی از کشورها به استقلال دست یافتند،سرمایهگذاران اروپایی در اکثر کشورهای نوبنیاد در چنان شرایط رضایتبخشی فعالیت میکردند که اخلاف آنها در قرن نوزدهم خواب آن را هم نمیدیدند و مجبور هم نبودند که برای حل مسایلی بجنگند که در گذشته برای ایجاد یک امپراتوری استعماری غیرقابل اجتناب بودند.
در آن زمان این نظر ارایه شد که بازرگانی آزاد یعنی«رقابت در شرایط برابر»بدون امتیازات غیرعادلانه،ولی هنگامی که قدرتمند به ناتوان حمله میکند،حتا در شرایط برابر،آیا از همان آغاز نتیجه نبرد روشن نیست؟در زمانیکه کنفرانس برتن وودز برپا شد ایالات متحد آمریکا فرمانروای بیچون و چرای میدان اقتصاد سیاسی بود،صنایع اروپا در اثر جنگ ویران شده بودند و ژاپن هم تسخیر شده و به زانو درآمده بود.
درپی فشار بانک جهانی کشتزارهای وسیعی از کشورهای نیمکره جنوبی به کشت نیشکر اختصاص یافتند، ولی هم جامعه اروپایی و هم ایالات متحد آمریکا به پرداخت سوبسید به تولیدکنندگان داخلی خود ادامه دادند،حاصل آن سقوط قیمتها بود.
اگر کره جنوبی توانست علیرغم گرفتن وامهای سنگین در کار خود موفق گردد، برخلاف دیگر کشورها که در این مورد شکست خوردند؛و توانست با افزایش صادرات،بدهیهای خود را بپردازد،درست به این دلیل بود که در برابر خواست بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول،مبنی برگشودن بازارهای خود،ایستادگی کرد.
18ولی اینک قدرتی دارند که میتوانند دولتی را مجبور سازند که در صورت لزوم از علایق آنها در برابر مردم-که صاحب استقلال واقعی هستند-دفاع کنند،بیم آن میرود که این استعمارگران نوین-شرکت های چند ملیتی-بیشرمتر از استعمارگران پیشین گردند."