چکیده:
سنگ آفتاب اکتاویو پاز، یکی از آثاری است که شاملو را در راه رسیدن به زبانی مستقل و تازه، وامدار خود میسازد. این وامداری گاهی چنان منفعلانه است که علاوه برکاربرد آینهوار مفاهیم و واژگان و تصاویر، به توازی درساختارهای نحوی نیز ختم میشود و گاهی چنان عمیق است که به آفرینش خبرعظیم میانجامد و موجب گریز شعرش از قراردادهای مالوف نظام بلاغی میگردد. تعمق مبانی مکتب اکتاویو پاز در پارهای از اشعار شاملو، مخاطبان را از رسیدن به نظام ثانوی ذهن و زبانش دور میکند. وی در تاثیرپذیری از پاز، به جای ایجاد فضایی سوررئالیستی، عمقی سوررئالیستی به اشعار خود میبخشد. گاهی تحت تاثیر پاز، ترکیبهای عاطفی و فکریای ارائه میکند که مبتنی بر منطقی حجمی – فضاییاند. شاملو نیز بسان پاز، توجهی خاص به زمان و گریز از آن دارد و هر دو به دنبال فرازمانند اما واقعیت برتر حاکم بر فرازمانی شعر پاز والاتر است. البته عقلگرایی و عقلگریزی، شاملو وپاز را در تعارض با یکدیگر قرار میدهد.
بیشترین تاثیر پاز بر شاملو در سه مجموعة ابراهیم در آتش، دشنه در دیس و ترانه های کوچک غربت وی به چشم می خورد و شعر در لحظه را می توان نمونة موجز سنگ آفتاب برشم
The Octavio Paz ’s sunstone is one of the letters that has borrowed to Shamloo and helped him to obtain a new and dependent speech .this debt sometimes is full of passivity so that more than using and reflecting the words, concepts and images like a mirror conduce to equality in syntactic structure and sometimes this similarity is so deep that conduce to create great news and causes to escape from written regulations of speech system the deep presence of principles of Octavio’ s thinking school in some poems of Shamloo avoid far readers from gaining and realizing his secondary system of mind and his speech he under the effect of Paz instead of creating a surrealistic situation create a deep surrealistic concept in his poems and sometimes under the effect or in impressible of Octavio present spiritual and ideological syntactic combinations which are based on content and spatial logic or think Shamloo exactly like Paz has specific attention to time and escaping from it and both o
خلاصه ماشینی:
١٣ ضرورت و اهميت تحقيق با خوانش سنگ آفتاب و نگرش تطبيقي اين اثر، با مجموعه اشعار شاملو که بعد از سال ١٣٥٠ سروده شده است ؛ مي توان به خوبي به تأثير ويژه سنگ آفتاب ، بر برخي از اشعار سه مجموعة ابراهيم در آتش ، دشنه در ديس و ترانه هاي کوچک غربت شاملو، پي برد و اوج اين تأثيرپذيري را در شعر کوتاه در لحظه نشان داد.
مفاهيم نهفته در اين شعر شاملو، در جاي جاي سنگ آفتاب پاز، به کرات و در قالب شخصيت هاي متکثر که کارکردي موازي دارند تکرار مي گردد اما براي دوري جستن از اطالة کلام ، تنها، بخش هايي از شعر پاز، که انطباق بيشتري با شعر در لحظه دارد ذکر مي شود.
تطبيق شعر از اين گونه مردن (شاملو، ٧٤٢: ١٣٨٥)، با بخش هاي واپسين سنگ آفتاب (پاز، ١٣٧١: ٢٧)، و تشريح چگونگي تأثيرپذيري شاملو از پاز و همچنين تبيين تغيير نگرشي که مي تواند در نظام ثانوي شعر شاملو ايجاد شود نيز قابل توجه است .
پاز در اواخر شعر سنگ آفتاب ، با گريز از زمان ، که نتيجة عصياني سوررئاليستي است به آن لحظة نابي که در اين شعر موج مي زند مي رسد، قبل از اتصال با خورشيد و يگانه شدن با آن ، به گونه اي با سنگ ها به يگانگي مي رسد که به جاي آن ها خواب مي بيند و اين نشانة اعتلاي راوي در پيوند با اشيا است : «من خواب هاي سنگي را که خواب نمي بيند ديدم / و چون سنگ ها در انتهاي سال ها خونم را شنيدم » (پاز، ٢٧: ١٣٧١).