چکیده:
هدف این مقاله ارزیابی اثر تعرفههای بخشی بر توزیع جغرافیایی صنایع پاییندستی کشاورزی در استانهای ایران در چارچوب نظریه جغرافیای اقتصادی جدید است. بدین منظور از رهیافت میدلفارت- نارویک، اورمن و ونبلز (2000) استفاده شد که در آن چشمانداز توزیع مکانی فعالیت صنایع با توجه به تعاملات چند عاملی بین ویژگیهای منطقهای و صنعتی شکل میگیرد. مدل تحقیق با استفاده از اطلاعات صنعتی و منطقهای 33 رسته صنعت در سطح کد 4 رقمی طبقهبندی (ISIC) برای صنایع پاییندستی کشاورزی 28 استان کشور در دوره 93-1383 با روش اثرات ثابت برآورد شد. نتایج نشان داد تعرفههای بخشی بر الگوی مکانیابی صنعتی در صنایع پاییندستی کشاورزی ایران اثر معنادار دارد؛ بدان معنا که اجرای سیاستهای حمایتی سبب افزایش تجمع در برخی استانها و شکلگیری الگوی هسته- پیرامون در ایران شده است.
In this paper, within the framework of the theory of "new economic geography”(NEG), we evaluated the effect of sectoral tariffs on the geographic distribution of agricultural downstream industries in the provinces of Iran.Midelfart-Knarviket et al.(2000) approach was usedto test the research hypothesis.In this approach, the perspective of industrial activity location is determined by the multifactor interactions between regional and industrial characteristics.Accordingly, the econometric model by fixed effects method has been estimated using the industrial and regional data of 33 agricultural downstream industries 4-digit code of ISIC classification during the period of 2004-2014 in 28 provinces of Iran.The results show that sectoral tariffs have a significant effect on the industrial location pattern in agricultral downstream industries of Iran; This means that the implementation of supportive policies has led to an increase in the agglomeration in some provinces and the formation of a core-periphery pattern in Iran.
خلاصه ماشینی:
به عبارت دیگر، در صورت برقراری سیاست های حمایتی، صنایع 1 Comparative Advantage Theory 2 New Economic Geography 3 Krugman & Elizondo 4 Behrens & Gaigne& Ottaviano& Thisse 5 Montfort & Nicolini 6 Paluzie 7 Montfort & Van Ypersele 8 Crozet& Koenig برون نگر، انگیزه بیش تری برای قرار گرفتن در نزدیکی کلان شهرها دارند؛ زیرا بیش تر مصرف کنندگان بالقوه و عرضه کنندگان نهاده های واسطه در این مکان ها قرار دارند و در این شرایط ، هزینه های حمل و نقل به شدت کاهش مییابد.
کروگمن (١٩٩١) و کروگمن و الیزوندو (١٩٩٦) برای نخستین بار به مطالعه تاثیر سیاست های تجاری بر تعدیلات منطقه ای در قالب مدل «جغرافیای اقتصادی جدید» پرداختند و نشان دادند با فرض ثابت بودن سایر عوامل ، هرچه اقتصاد بازتر شود، پراکندگی صنایع کارخانه ای بیش تر و 1 New Trade Theory 2 New Economic Geography 3 Helpman 4 Venables 5 Demand Linkage 6 Cost Linkage تجمع کم تر خواهد شد.
ایگر، هابر و پافرمیر٩ (٢٠٠٥) در 1 Ades & Glaeser 2 Moomaw & Shatter 3 Junius 4 Moomaw & Alwosabi 5 Nitsch 6 Bru¨lhart & Sbergami 7 Ramcharan 8 Henderson 9 Egger, Huber & Pfaffermayr ٨ کشور اروپای مرکزی و شرقی نشان دادند در کشورهایی که آزادسازی تجاری به طور سریع انجام گرفته ، تفاوت دستمزد منطقه ای نیز سریع تر افزایش یافته است .
در ایران مطالعه ای در خصوص اثر آزادسازی تجاری بر تجمع فعالیت های اقتصادی انجام 1 Kuncoro 2 Hanson 3 Pernia & Quising 4 Kanbur & Zhang 5 Redding & Sturm 6 Sanguinetti & Volpe Martincus 7 Cheng 8 Brandt & Morrow نشده است .