چکیده:
نگاه سنت گرایان به علم جدید و تفاوت های آن با علوم سنتی و علم قدسی, مناقشات بسیاری را برانگیخته است. به اعتقاد آنان, در دل هر سنتی علم قدسی وجود دارد. خود علم قدسی هم در علوم سنتی تجلی پیدا کرده است. علوم جدید ارتباط خود را با سنت گسستهاند. مقاله عوامل پیدایش علوم جدید و تفاوتهای آنها را با علوم سنی بیان کرده است و در ادامه به نقد دیدگاه سنتگرایان و بررسی پیامدهای آن پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"اما، اگر سنتگرایان واقعنمایی علم را نپذیرند، بیدرنگ با این پرسش مواجه میشوند که واقعا چه تفاوتی میان علوم سنتی با علوم جدید در کار است که موجب شده علوم سنتی واقع نما باشند، ولی علوم جدید چنین نباشند؟ علاوه براین، پرسشهایی که در بارة ناواقعگرایی در فلسفة علم مطرح شدهاند نسبت به دیدگاه سنت گرایان مطرح می شود؛ مانند این که: چرا و چگونه علم غیرواقع نما توفیقات خاصی را به همراه داشته است؟ و چرا پیش بینیهای علمی که بر اساس نظریات علمی صورت می گیرند، دقیق و راست از کار در میآیند؟ و غیره.
برای انجام این امر، چه ضرورتی درکار است که دانشمند جهان طبیعت را به عنوان آیات الاهی ببیند؟ البته چنین نگاهی به عالم معرفتی خاص را به آدمی میدهد، ولی این نگاه برای علم چه ضرورتی دارد؟ همچنین، سنتگرایان می گویند که این علوم بعد مقدس و اهمیت معنوی طبیعت را نادیده میگیرند و این امر بحران محیطزیست را به بار آورده است.
ثانیا، عقل شهودی چه تأثیری در علوم میتواند داشته باشد؟ و علم مبتنی بر این عقل چگونه علمی است؟ به عبارت دیگر، نقصی که در علوم جدید به اعتقاد سنتگرایان وجود دارد؛ یعنی عدم ابتناء بر عقل شهودی، چه مشکلی برای این علوم به وجود میآورد و اگر قرار بود این نقص رفع شود این علوم به چه صورتی در میآمدند؟ دیدگاه سنتگرایان با مشکل دیگری هم مواجه میشود؛ شهود و تمسک به آن در مباحث عرفانی و فلسفی همواره مشکلآفرین بوده است."