چکیده:
از میان مباحث کلامی بعد از مسأله جانشینی و خلافت، بحث از توحید و مباحث آن میان مسلمانان از نمود بیشتری برخوردار است. به طوری که در قرن اول هجری اهتمام ائمه شیعه به این مسأله قابل توجه است. امام علی(ع) به دلیل فراهم بودنِ شرایط سیاسی و اجتماعی در دوران خودش و نیز همراهی فوقالعاده ایشان در کنار پیامبر(ص) نسبت به سایر امامان در قرن اول دارای روایات توحیدی بیشتری میباشد که به لحاظ محتوا میتوان گفت ایشان بنای اعتقادی شیعه را بنیان کرده است. با توجه به بررسیهای انجام شده میتوان گفت که سیر بیان روایات توحیدی در قرن اول با پرداختن به موضوعاتی همچون تفسیر آیات توحیدی و تبیین مباحثی مانند اثبات الصانع، نفی الرؤیه و الجسم و الصوره، قضا و قدر، علم و قدرت الاهی همراه بوده است.
Among the theological debates after the question of succession and caliphate, the discussion of monotheism and the debates related to it among Muslims are more prominent. In the first century (AH), the Shi'ite Imams’ move to effectively deal with it is indicative of this issue. Imam Ali (a.s.) has more monotheistic narrations than other Imams in the first century due to the existence of favorable political and social conditions in his age and his extraordinary companionship with the Prophet (p.b.u.h.), and it can be said that he has founded the Shiite belief system in terms of content. Considering the findings of the present study, it can be concluded that the development of monotheistic narrations in the first century was accompanied by such issues as the interpretation of monotheistic verses and the explanation of such topics as proving the existence of the Creator; the denial of the sight, corporal body and form; predestination and divine knowledge and power.
خلاصه ماشینی:
بيان اين قضيه توسط امام علي (ع ) و تبيين آن در روايات گوناگون ، نشان از آن دارد که ايشان براي اولين بار و براي دفاع از اعتقادات ناب اسلامي، در مقابل هجمه هاي اهل کتاب يا احياناً کج فهمي هاي برخي از عالمانِ آن بوده است ؛ علت اين است کـه بـا بررسـي کتـب تاريخي علمِ کلام ، فرقه اي از مخالفانِ شيعه که به طور رسمي از اوايل زمان رحلت رسـول خدا(ص ) به تبيين آراي کلامي خود پرداخته باشند، وجود نداشته است و هر چـه بـوده ، را مخالفان يا به تبعيت از علماي اهل کتاب يا به تبع انديشـه هـاي عالمـانِ تـابع خـود، بيـان ميکردند.
امام علي (ع ) در روايتي درباره قضا و قدر الاهي ، با استناد بـه آيـه اي از قـرآن ، قضـاي الاهي را امر و حکم از جانب خداي تعالي معرفي مـي کنـد چنانکـه در روايتـي (صـدوق ، ٣٨١)، به اين نکته اشاره دارد که بحث از قضاي الاهـي ـ کـه در آيـه فـوق عبارتسـت از فرمان الاهي ـ در آيات قرآن نيز آمده که يکي از مصاديق آن آيه ٢٣ سوره اسراء ميباشد.
(همو، ١٣١) لذا بحث از قضا و قدر که در زمان امام مجتبي وجود داشته ، هيچ يک از مخالفـان اعـم از خوارج و اهل کتاب و ساير مسلمانان، اين مباحث را به شکل دقيق بررسي نکرده بودنـد چنانکه علماي معاصر با ايشان، مانند حسن بصري ـ که در همين روايات به آن اشاره شـد ـ به عنوان کسي که ـ بر اساس اذعان امام حسن ـ پيرو ايشان نيست ، ضعف علمي خود را در محضر امام اقرار ميکند و از ايشان راهنمايي ميخواهد.