چکیده:
تا کنون موضوع غیبیّات در نهج البلاغه از جهات گوناگونی همچون امکان علم به آن و اهداف ذکر آن بررّسی شده است، امّا شیوههای توصیف آن مورد برّرسی قرار نگرفته است. این مقاله ضمن بیان معنای مشخّصی از غیب، غیب را در برابر عالم شهادت میداند نه صرف اخبار و ملاحم غیبی؛ و برّرسی الفاظ را به عنوان راهی در یافتن شیوه توصیف غیبیّات معرّفی میکند و در این جهت نمونههایی را انتخاب نموده و تحلیل کرده است که ما حصل آن چنین است که حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه، با شیوههایی از قبیل: طرح مسائل خداشناسی با استفاده از ترکیب کلمات، تنزیه خداوند از صفات نقص با عبارات سلبی، معرفی فرشتگان از طریق مفاهیم آشنا نزد اذهان، مبرّا ساختن فرشتگان از ادّعاهای ناروا از طریق الفاظ دال بر پاکی آنان، اثبات هدفمندی برای زندگی بشر از طریق استعمال لفظ غایت، توصیف عدل الهی در قیامت با استفاده از تعابیر بیانگر شدّت حساب الهی، طرح حوادثی در آینده مشابه حوادث گذشته با استفاده از ضمائر خطاب و طرح حوادثی در آینده بدون مشابهت در گذشته با استفاده از ادوات تنبیه، غیبیّات را توصیف نمودهاند.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله ضمن بيان معناي مشخّصي از غيب ،غيب را در برابر عالم شهادت مـيدانـد نه صرف اخبار و ملاحم غيبي؛ و برّرسي الفاظ را به عنوان راهي در يـافتن شـيوه توصـيف غيبيّات معرّفي ميکند و در اين جهت نمونه هايي را انتخاب نموده و تحليل کرده است کـه ما حصل آن چنين است که حضرت علي(ع ) در نهج البلاغه ، با شـيوه هـايي از قبيـل : طـرح مسائل خداشناسي با استفاده از ترکيب کلمات ، تنزيه خداوند از صـفات نقـص بـا عبـارات سلبي ، معرفي فرشتگان از طريق مفاهيم آشنا نزد اذهان ، مبرّا ساختن فرشـتگان از ادّعاهـاي ناروا از طريق الفاظ دال بر پاکي آنان ، اثبات هدفمندي براي زندگي بشر از طريـق اسـتعمال لفظ غايت ، توصيف عدل الهي در قيامت با استفاده از تعابير بيانگر شـدّت حسـاب الهـي ، طرح حوادثي در آينده مشابه حوادث گذشته با استفاده از ضمائر خطاب و طـرح حـوادثي در آينده بدون مشابهت در گذشته با استفاده از ادوات تنبيه ، غيبيّات را توصيف نموده اند.
با توجّه به آن که غيب در نهج البلاغه نيز در برابر شهادت اسـت ، وصـف غيبيّـات هـم شامل موجودات غيبي، هم عوالم غيبي و هم اخبار غيبي ميگردد که لازم اسـت شـيوه هـاي توصيف آنها را بررسي نماييم امّا به جاي آن که اين شيوه ها را بر اسـاس اصـطلاحات علـوم مختلف بررّسي نماييم ، بهتر آن است که بر اساس الفـاظي کـه در آنهـا بـه کـار رفتـه اسـت بررّسي نمود، زيرا: ١-الفاظ داراي معاني و مفاهيم جامعي هستند کـه هـر کـس بـه فراخـور فهـم خـويش سطحي از آن را در مييابد، عالمان بزرگ به اندازه جايگاه علمي خـويش ، طالبـان علـوم بـه اندازه تلاش خويش و عموم مردم هم بـه مقـدار درک و فهـم خـويش و چنانکـه منطقيّـان گفته اند:«مفهوم خود همان معناسـت يـا همـان صـورت ذهنـي کـه از حقـايق اشـياء انتـزاع ميشود»(مظفر،١: ٦١) و روشن است که تمامي افراد نسبت به الفاظي که اسـتعمال مـيشـود معناي عامي را درک ميکنند، اگرچه ممکن است نسبت به حدود و قيود آن معنـا اختلافـاتي باشد.