چکیده:
در این پژوهش مدلی ساختاری از بازار کار در ایران ارائه شده است و به کمک دادههای خرد خانوار، هزینه جابهجایی بینبخشی نیروی کار تخمین زده شده است. در این تحقیق علاوه بر در نظر گرفتن متغیرهای تحصیلات، جنسیت، سن و محل سکونت، هزینه جابه جایی متغیر (غیریکسان) بین بخشهای مختلف اقتصادی نیز برآورد شده است. براساس یافتههای این پژوهش میتوان گفت که: 1) هزینه جابهجایی بین بخشی در اقتصاد ایران بزرگ و بین 3 تا 11 برابر متوسط درآمد سرانه است. 2) هزینه جابه جایی برای زنان، نیروی کار تحصیل کرده، مسن و روستایی بیشتر است. 3) در صورتی که این هزینههای جابهجایی به صفر کاهش یابد، تولید در بخش قابل مبادله و غیرقابل مبادله 36 و 16 درصد افزایش مییابد. نتایج این تحقیق بهروشنی نشان میدهد که اعمال سیاستهای تغییرات شدید میتواند هزینه رفاهی بالایی در بخش نیروی کار داشته باشد. تجربه افراد در یک بخش به سختی و با تأخیر فراوان به بخش دیگر قابل انتقال خواهد بود. طبقه بندی JEL: J61, J21, C15
In this study, we construct a structural model of labor market in Iran in order to estimate the labor mobility cost using micro data. The model benefits from heterogeneity in age, gender, household location, and education and estimate varying labor mobility costs conditional on these factors and the origin and destination of the mobility. We find that 1) inter-sectoral labor mobility in Iran is substantial and range between 3 to 11 times of average per capita income 2) the labor mobility costs is higher for women, educated laborer, old, and rural population 3) if the cost vanishes to zero, the production in tradable and non-tradable sector increase by 36 and 16 percent, respectively. These estimates provide significant evidence that implementing major policy changes can bring substantial welfare loss especially for laborers with lower education and in rural areas. JEL Classification: J61, J21, C15
خلاصه ماشینی:
به عبارت ديگر به دليل آنکه در اين مدل ، هزينه جابه جايي از بخشي به بخش ديگر يکسان ميباشد، فارغ از بخش مبدا و مقصد، جابه جايي هر فرد در هر سال به عنوان يک مشاهده مستقل در روش تخمين تلقي شده و اين موضوع نياز به استفاده از بازه ي زماني طولاني براي تخمين پارامترهاي مدل را برطرف کرده است .
به گونه اي که براساس شبيه سازيهاي انجام شده در اين مقاله ، در صورت کاهش ٣٠ درصدي تعرفه هاي تجاري کالاهاي بخش صنعت ، ٩٥ درصد جابه جايي نيروي کار در بازه ي زماني ٩ ساله انجام ميگيرد و لذا در صورت آزادسازي تجاري، تغييرات گسترده اي در توزيع دستمزد بين بخش قابل تجارت و غيرقابل تجارت روي خواهد داد.
همچنين در اين مدل از تفاوت دستمزد واقعي هر فرد در دو بخش (بخش مبدا و مقصد) براي تخمين هزينه جابه جايي بين آن دو بخش استفاده شده ، اين در حالي است که دستمزد مشاهده شده هر فرد در هر بخش ، علاوه بر تفاوت نرخ دستمزد، مهارت در هر بخش ، نشان دهنده ويژگيهاي خاص فرد در آن دو بخش (سرمايه انساني ناهمگن ) نيز ميباشد.
در اين مقاله مشابه مقاله آرتوک، چادهوري و مک لورن (٢٠١٠)، براي تحليل آثار رفاهي و اقتصادي آزادسازي تجاري در بازار کار برزيل در فاصله سال هاي ١٩٩٥ تا ٢٠٠٥، به تخمين هزينه هاي جابه جايي بين بخش هاي مختلف پرداخته شده است .