چکیده:
یکی از مسائلی که از دیرزمان در منطق مطرح بوده، زمانی در معرفتشناسی مسئله شده و امروزه در فلسفه علم مطرح است، این مسئله است که چه ارتباطی بین مشاهدات پژوهشگران و قانون کلی تجربی وجود دارد. البته در هریک از این سه علم، به این مسئله از زاویهای خاص نگاه شده و این مسئله با بیانی متفاوت ارائه شده است. در فلسفه علم، در پاسخ به این مسئله سه دیدگاه مطرح شده: یکی دیدگاه اثباتگرایی، دیگری ابطالگرایی و سومین دیدگاه، تاییدگرایی است. ما در این مقاله، ابتدا دو دیدگاه اثباتگرایی و ابطالگرایی را مروری میکنیم، آنگاه دیدگاه تاییدگرایی را به طور مفصلتر مطرح کرده، سپس پارادوکسی را که از این دیدگاه پدید آمده، بررسی میکنیم و در پایان نیز به چند راهحل برای رهایی از پارادوکس تایید خواهیم پرداخت؛ چراکه اگر این پارادوکس حل نشود، مسئله ارتباط مشاهدات با کشف قانون علمی که براساس دو دیدگاه مقدم بر تاییدگرایی پاسخ پیدا نکرده بود، طبق دیدگاه تاییدگرایی هم بیپاسخ باقی میماند.
خلاصه ماشینی:
مشاهده، قانون تجربی، اثباتگرایی، ابطالگرایی، تأییدگرایی، پارادوکس تأیید، همپل مقدمه در فلسفه علم که به بررسی کار دانشمندان تجربی و تجزیه و تحلیل پشتوانههای تجربه پرداخته میشود، یکی از مسائل مهم این است که در هر رشته علم تجربی، دانشمند آن رشته به بررسی موارد خاص میپردازد تا با این بررسیها، قانونی از قوانین طبیعت را کشف کند؛ ولی آیا بررسی موارد خاص و جزئی ضرورتاً اثبات قانون تجربی را افاده میکند یا بررسی موارد جزئی، نقشی دیگر درباره قوانین علمی دارد؟ در پاسخ به این مسئله، سه دیدگاه عمده و رقیب اظهار شده است: اثباتگرایی، ابطالگرایی و تأییدگرایی.
همانگونه که در منطق قیاسی، مقدمات و نتیجه استنتاج همه به صورت جمله بیان میشوند، در بحث ما هم بهتر است دادههای موید فرضیه را در قالب جملات ارائه کنیم (همپل، 1965، ص22)؛ دوم: نیکود بین یک واقعیت و قضیه کلی بیانگر قانون فقط رابطه تأیید و یا رابطه تضعیف را میدیده است حال آنکه رابطه سومی میتوان در نظر گرفت و آن اینکه واقعیت خارجی نه مؤید فرضیهای باشد و نه مضعّف آن، بلکه نسبت به آن فرضیه علمی، نسبت بیطرفی یا خنثا داشته باشد.
به دیگر سخن، دانشمندی که در جستوجوی شواهدی برای تأیید فرضیه خاصی است، باید خود را به بیان خاصی از فرضیه مقید کند؛ چون ممکن است اگر فرضیه به صورت «هر الف ب است» اظهار شده باشد، شواهد مؤیدی برای آن قضیه «هر کلاغی سیاه است» با قضیه «هر غیرسیاهی غیرکلاغ است» همارز و معادل است، پس یافتن شیء غیرسیاه غیرکلاغ مؤید «هر کلاغی سیاه است» میباشد؛ لکن درجه تأیید شیء غیر سیاه غیر کلاغ نسبت به قضیه مذکور آنقدر ضعیف است که گویا شیء غیرسیاه غیرکلاغ هیچ تأییدی برای قضیه فوق ندارد.