چکیده:
یکی از موضوعات اصلی در مورد راهبرد بازدارندگی، عقلانیت و منطقی بودن دشمنان است که بهعنوان یک نظریه و راهبرد، از دیرباز وجود داشته، ولی در نظام بینالمللیِ معاصر ابعاد جدیدی به خود گرفته است. در راهبرد بازدارندگی، منطقی بودن دشمنان مفروض گرفتهشده است بنابراین، اگر دشمنان منطقی نباشند، بازدارندگی غیرممکن خواهد بود. درواقع، اگر دشمنان منطقی نباشند، هیچکدام از راهبردهای بازدارندگی کارساز و ممکن نخواهند بود. بنابراین سؤال اصلی پژوهش حاضر آن است که درک متفاوت کنشگران بینالمللی از منطق و عقلانیت چه تأثیری بر راهبرد بازدارندگی- بهعنوان یکی از مهمترین دغدغههای کشورهای جهان- خواهد داشت؟ این مقاله، با هدف پاسخ به این سؤال، با مفروض گرفتن پیچیده شدن راهبرد بازدارندگی در عصر کنونی و در چارچوب نظریه سازهانگاری در تلاش برای اثبات این فرضیه است که «در راهبرد بازدارندگی پیچیده، از یکسو، به هر میزان که دانش جمعی مشترک و ویژگیهای ساختاری مشابه، میان کنشگران، متقارنتر باشد، روابط نیز خطیتر خواهند بود و احتمال کارکردِ مطلوب راهبرد بازدارندگی افزایش مییابد؛ از سوی دیگر، هر چه اجزای مختلف ساختار اجتماعی بازدارندگی تقارن کمتری داشته باشند و کنشگرانِ بیشتری در آن دخیل باشند، احتمال تبدیل راهبرد بازدارندگی به سیستم خود مخرب، افتادن در دام بازدارندگی و مواجهشدن با چالش امنیتی بیشتر میشود». این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای در راستای اثبات این فرضیه گام برمیدارد.
One of the main issues of the deterrence is rationality and logic of the enemies that have long existed as a theory and strategy, but in the contemporary international system it has taken a new dimension. In deterrence, the rationale of enemies is assumed, so if enemies are not rational, deterrence will not be possible. Indeed, if the enemies are not logical, none of the deterrent strategies will work. Therefore, the main question of the present research is that how will different perceptions of international actors of logic and rationality affect deterrence strategy?In this article, in the framework of constructivism, it is argued that in complex containment, on the one hand, to the extent that the common knowledge and similar structural features are more symmetrical among the actors, the relations are also more linear and the probability of optimal deterrence is increased. On the other hand, whatever components of the social structure of deterrence have less symmetry and more actors involved, the likelihood of a deterioration of the system into a malicious system and falling into the trap of deterrence and security challenge is further increased.
خلاصه ماشینی:
درواقع ، اگر دشمنان منطقي نباشند، هيچ کدام از راهبردهاي بازدارندگي کارساز و ممکن نخواهند بود؛ بنابراين سؤال اصلي پژوهش حاضر آن است کـه درک متفـاوت کنشگران بين المللي از منطق و عقلانيت چه تأثيري بر راهبـرد بازدارنـدگي - بـه عنـوان يکـي از مهـم تـرين دغدغه هاي کشورهاي جهان - خواهد داشت ؟ اين مقاله ، با هدف پاسخ به اين سـؤال ، بـا مفـروض گـرفتن پيچيده شدن راهبرد بازدارندگي در عصر کنوني و در چارچوب نظريه سازه انگاري در تلاش براي اثبات اين فرضيه است که «در راهبرد بازدارندگي پيچيده ، از يـک سـو، بـه هـر ميـزان کـه دانـش جمعـي مشـترک و ويژگي هاي ساختاري مشابه ، ميان کنشگران ، متقارن تر باشد، روابط نيـز خطـي تـر خواهنـد بـود و احتمـال کارکردِ مطلوب راهبرد بازدارندگي افزايش مي يابد؛ از سوي ديگر، هرچه اجزاي مختلف سـاختار اجتمـاعي بازدارندگي تقارن کمتري داشته باشند و کنشـگرانِ بيشـتري در آن دخيـل باشـند، احتمـال تبـديل راهبـرد بازدارندگي به سيستم خودمخرب ، افتادن در دام بازدارندگي و مواجه شدن با چالش امنيتي بيشتر مي شـود».
بنابراين ، در خصوص مهم ترين فرض بازدارندگي که محاسبات سود و هزينه از جانـب دولت – ملت ها مبتني بر «عقلانيت ابزاري ١» ميباشد؛ اين سؤال مطـرح مـيگـردد کـه اگـر برخي از کنشگران بين المللي ؛ شامل دولت ها و گـروه هـاي تجديـدنظرطلب آرمـان گـرا کـه اهداف و آرمان هاي خود را فراتر از عقلانيت ابزاري هزينه -فايده تعريف کننـد و يـا منـافع خود را به شيوه اي که اين نظريه آن را مسلم ميپندارد، محاسبه نکنند؛ آيا نظريه بازدارندگي کلاسيک ، قدرت تبيين کنندگي اين شرايط را خواهد داشت ؟ درواقع ، فرض رفتار دولـت هـا بر پايه عقلانيت ابزاري هزينه -فايده ، از طريـق «منطـق ارزش محـوري٢» بـا چـالش مواجـه گرديده است ؛ به اين معنا که اگر بازيگران ، با منطقـي ارزش محـور تحريـک شـوند (کـه از طريق آن اهداف قابل توجهي را با ميزان بالايي از مسئوليت دنبـال نماينـد، حتـي وقتـيکـه هزينه ها بسيار بالا بوده و موفقيت تضميني نباشد)، ممکن است بازدارنـدگي عملـي نباشـد.