چکیده:
"جوزف کمبپل" اسطوره شناس معروف، معتقد است که تمام روایتهای اسطورهای، ساختاری یکسان و واحد دارند. بنابراین، حکایت"نورالدّین و شمس الدّین" از" هزار و یک شب" انتخاب و با این ساختار مطابقت داده شده است. قهرمانداستان پس از آغاز سفر و قبل از ورود به نخستین آستان، اعمالی مانند: به گرمابه رفتن و شستن تن، خلعت فاخرپوشیدن و شربت خوردن را انجام میدهد؛ اطرافیان بر روی او گلاب میافشانند و چهره قهرمان نورانی میشود؛ بهطوری که اطرافیان را شگفت زده میکند. انجام این اعمال به این معناست که: وجود قهرمان، هنگام عبور از نخستینآستان، مستلزم پاکی و زلالی است و باید از هرگونه پلیدی که نشانۀ تعلّقات و وابستگیهای دنیایی است؛ مبرّا باشد تا بالباس فاخر معنویّتی که بر تن میکند؛ مجوّز عبور از آستان را بگیرد. در بعضی از حکایتها در میانۀ راه سفر، قهرمانماجرای قهرمان، ماجرای زنده «می میرد. این به معنای پایان کار نیست؛ بلکه نشانۀ فرا رفتن و متحوّل شدن اوست، زیرا052 (قهرمان اصلی و شخصی که بنا به وصیّت قهرمان راه سفر را ادامه می: کمبپل 4961 (». بودن استدهد؛ هرچند دارای دو جسم هستند، امّا یک روح دارند. جانشین قهرمان به سفر ادامه میدهد و با مشکلات مبارزه میکند تا به ملاقات خدابانو که همان کمال مطلق است، نایل شود
خلاصه ماشینی:
"جوزف کمبپل "، اسطوره شناس معروف ، معتقد است که تمام روايت هاي اسطوره اي ساختار يکسان و واحدي دارند و قهرمان از زندگي روزمره دست مي کشد و سفري مخاطره آميز را به حيطۀ شگفتي هاي ماوراء الطبيعه آغاز مي کند و با نيروهاي شگفت روبرو مي شود و به پيروزي قطعي دست مي يابد.
مسأله تحقيق در اين مقاله حکايت " نورالدين و شمس الدين " از" هزار و يک شب " ترجمۀ" عبدالطيف طسوجي" انتخاب و با مراحل ١٢ گانه " جوزف کمبپل " مطابقت داده شده است .
در تحليل و بررسي حکايت چندين سوال مطرح شده است از جمله : ١- آيا حکايات " هزارو يک شب " قابليت انطباق با نظريۀ تک اسطوره اي"جوزف کمبپل " را دارد، يا خير؟ ٨- توشۀ قهرمان هنگام ورود به نخستين آستان چيست ؟ ٥- علت اينکه درميانۀراه سفر، مرگ قهرمان فرا مي رسد، چيست ؟ فرضيه تحقيق با تحليل و بررسي حکايت " نورالدين و شمس الدين " از" هزار و يک شب " بر اساس نظريۀ ساختاري و کهن الگوي اسطوره شناس ،"جوزف کمبپل "، مي توان اين پژوهش را الگوي تحقيقاتي مناسبي براي متون کهن و کلاسيک ادبي دانست .
او بايد تمام تعلقات و وابستگي هاي دنيايي و مادي را که تا قبل سفر وجودش را احاطه کرده است ؛ از خود دور کند وپاک و بي آلايش شود.