خلاصه ماشینی:
"آنچه برای آن زیستهام برگردان:بهآذین تکهای از آغاز پیشگفتار برتراند راسل که بر زندگینامهی خود نوشت1 سه سودای ساده اما با نیرویی خردکننده بر زندگیم چیره بودهاند:آرزومندی عشق،جستوجوی دانش و ترحمی تحمل ناپذیر نسبت به درد و رنج آدمیان.
سپس،برای آن به جستوجوی عشق رفتهام که تنهایی را تسکین میدهد،-آن چنان تنهایی وحشتناکی که در آن وجدانی بر خود لرزان از فراز پرتگاه جهان به غرقاب بیجان سرد و بیپایاب مینگرد.
این است آنچه من میجستم،و گرچه ممکن است برای زندگی آدمی خوشبختی بیش از اندازه بزرگی بنماید،این است آنچه من در پایان یافتهام.
کودکان قحطیزده،قربانیانی که در چنگ ستمکاران شکنجه میبینند،پیران بییار و یاوری که باری گران برای پسرانشان هستند،و همهی درماندگان تنهایی و فقر و درد،سرنوشتشان ریشخندی است بر آنچه زندگی باید باشد و من آرزوی آن دارم که بار بدبختیها را سبک گردانم،ولی توانایی آن ندارم،و خود نیز رنج میبرم."