چکیده:
کتاب فهم علم اجتماعی در نقد رویکردهای پوزیتیویستی به علم اجتماعی و نیز رویکردهای تعینگروانه در علوم اجتماعی چه تعینگرایی زیستشناختی چه اجتماعی و چه روانشناختی خوب عمل میکند. تریگ، در ساحت واقعگرایی انتقادی، بسیاری از دوگانگیهای رایج را بهخوبی و بهتفصیل به نقد میکشد و با نقد دوگانگی واقعگرایی خام/ ناواقعگرایی تلاش میکند در عین گذار از روششناسیهای خام پوزیتیویستی و واقعگرایان غیرانتقادی راهی را برای ارزیابی و داوری عقلانی باز کند. با این حال چنانکه خواهیم دید تریگ روششناسیاش را خوب نمیپروراند؛ او از عینیت و ارزیابی بیطرفانه عقلانی دم میزند ولی دستمایهای در اختیار خواننده قرار نمیدهد. از این گذشته فهمی که از چیستی جامعه و ساختارها و واقعیتهای اجتماعی دارد ممکن است وجه تجربهگروانه روششناسیاش را به خطر بیندازد. همچنین بعضی از بحثهای تریگ در حوزه عقلانیت ابهام دارد و در نقد برساختگرایان و نسبیگرایان چندان دقیق عمل نمیکند.
Roger Trigg’s Understanding Social Science do a good job in criticizing positivist and deterministic approaches to social science, either biological, social, or psychological. In the context of critical realism, Trigg critiques in a good and detailed way many of the common dichotomies of which naive realism / non-realism is most important. Although Trigg attempts to go away from positivistic and non-critical methodologies, and in result opens up a way for rational evaluation and judgment, as we shall see, he does not develop his methodology very well; Moreover, his understanding of what society is and what social structures and realities are made of may endanger the empirical aspect of his methodology. And, it seems to me that some of Trigg's arguments in the field of rationality are ambiguous and do not go far enough in critique of constructivists’ and relativists’ attitudes.
خلاصه ماشینی:
بهنظرم، بیشتر بار اهمیت و مقبولیت واقعگرایی انتقادی به دوش عقلانیت داورانه است و اگر عقلانیت داورانه وضوح و توجیه کافی نداشته باشد، بسکار در بهترین حالت ما را در نسبیت معرفتی رها خواهد کرد و وضعیت وی بهتر از موقعیت برساختگرایانی اجتماعیای چون بلور، بارنز و کالینز، شافر، و...
چنانکه در ادامۀ بحث خواهیم دید، این استدلال بهانحای دیگر علیه دعاوی تریگ در کتاب فهم علم اجتماعی نیز قابلاطلاق است.
اگر معیارهای شما برساختۀ جامعه ج باشد، شما دچار تسلسل میشوید؛ اکنون باید استدلالهای دیگری پیدا کنید که نشان دهند معیارهای ج بر معیارهای الف و ب برتری دارند و باز این سؤال طرح میشود که معیارهایی که استدلال اخیرتان بر آنها مبتنی است از کجا آمدهاند؟ از ج؟ از د؟ و...
چنانکه اشاره کردیم، تریگ بیرحمانه تجربهگرایی پوزیتیویسم را میکوبد (ص 14-19)؛ این تجربهگرایی از دادههای محض که بیطرفانه میتوانند مبنای داوری باشند سخن میگوید، از علمی دم میزند که به ارزشهای انسانی آغشته نشده است، همچنین این تجربهگرایی از وحدت علم دفاع میکند و معتقد است که علم طبیعی و اجتماعی معیارها و قواعد مشترکی دارند و باید به یک شکل مطالعه شوند.
وی روششناسی تجربهگروانهاش را که نه پوزیتیویستی است نه نسبیگرایانه و نه ایدئالیستی (وی ایدئالیسم را نتیجۀ حتمی برساختگرایی اجتماعی میداند) 33 چندان بسط نمیدهد و وارد مسائل و دقایق آن نمیشود؛ اما آنچه برای من جذابیت داشت این بود که تریگ با رویکردها و مفاهیمی که مایة تجربی اندکی دارند یا نمیتوان بررسی تجربیشان کرد سر سازگاری ندارد.