چکیده:
ریفاتیر مِن مُنظری سیمیائیة الشعر التی تعالج الاشارات المضمرة وراء الأشعار؛ فهو یُلقی اهتمامَهُ عَلَی القارئ ومَقدرته الأدبیة مُشیراً إلی أنّ علامات القصیدة تَنحرفُ عَن النّحو العادی؛ فالقارئ یَکشفُ عَنِ اللانحویات المتکررة فیها مُستعیناً بمقدرته الأدبیة لا بـِمُجرد مَقدرته اللغویة. فبناءً علی ما تقدّم، تتناولُ الدراسةُ قَصیدَتَی «التینة الحمقاء» لإیلیا أبی ماضی و «صنوبرین» لـمحمّد جواد محبّت لِتبیین ما فیهما مِن بُنیة دلالیة مشترکة. أمّا البواعثُ الرئیسةُ للمقارنة بین القصیدتین فهی أنّ الرسالةَ التی تنطوی علیها القصیدتان بما فیهما مِن مَضامین ودلالات مُتقاربة المعنی، تَفرضُ علی القارئ النموذجی تجاوز عقبة الواقع؛ لأنّ کلتا القصیدتین تصفان وصفاً یَنحرفُ عَن تصویر الواقع مُؤدیاً إلی تَفسیرٍ رمزیٍ یَرتبط بـِقراءة ریفاتیر. تَعتمد الدراسةُ علی المنهج الوصفی-التحلیلی لتبیین النحو التولیدی، والاستخدامات الفعلیة وغیرها مِن آلیاتٍ تسمح بقیام عملیة التواصل بین المرسِل والقارئ؛ کما تُطبّق نظریة ریفاتیر السیمیائیة علی القصیدتین؛ فهذا المنهجُ یَبدو أکثر مُلائمة مِن حیثُ هو طریقةٌ لقراءة شعرٍ یُناقض المعتاد مِنَ النحو والدلالة. أمّا ما اهتَدِت الدراسةُ إلیه مِن نتائج، فَتُشیر إلی أنّ التناقضَ بین المحاکاة واللانحویات فی القصیدتین یرشد القارئ إلی الکشفِ عَنِ التعابیر المتراکمة المشترکة منها: "الأنانیة، والقساوة، والدّمار وظروف المجتمع القاهرة" التی تتیح مجالاً لِیبتنی النّص مِن جدید. وهو عند المقارنة بین الماتریس البُنیوی فی القصیدتین یدرﻙ رسالته المؤکّدة علی الالتزام بـالصّداقة والجود کالشفرات الإیجابیة فی ذهنه مُبرهناً علی أنّ وحدة القصیدتین تکمن فی الهیبوغرام المشترﻙ وهو "أساسُ الحیاةِ صداقةٌ بعیدةٌ عن الأنانیة". وأهمّ الدلالات المتباینة تدلّ علی أنّ المنظومات الوصفیة "أسلاﻙ الاتّصال" و"الجمال" تسیر وفقاً لشفرة "العلاقات البشریة" فی قصیدة «صنوبرین»، و"السخاوة" فی قصیدة «التینة الحمقاء».
این پژوهش دو قصیده «التینه الحمقاء» ابوماضی و«دو کاج» محمدجواد محبت را بررسی میکند تا ساختار معنایی مشترک بین ان دو قصیده را تبیین نماید. دلایل اصلی مقایسه میان دو قصیده عبارت از پیامی است که دو قصیده با توجه به مضامین و دلالتهایی معنایی مشابه در بر دارند و خواننده موردی را بر ان میدارد تا از ارجاع اثر به جهان واقعی فراتر رود؛ زیرا دو قصیده انچنان توصیفی ارايه میدهند که برگشت از تصویر واقع منجر به تحلیل نمادینی میشود که با خوانش ریفاتر ارتباط دارد این پژوهش با هدف تبیین دستور زایشی، کاربرد افعال و دیگر سازوکارهایی که فرایند ارتباط میان مولف و مخاطب را مجاز میشمارد، به شیوه توصیفی تحلیلی تکیه میکند. نظریه نشانهشناسی ریفاتر نیز بر دو قصیده تطبیق داده میشود. نتایج نشان میدهد که تناقض میان سطح تقلیدی و دستورگریزیها در دو قصیده، خواننده را به کشف انباشتهای معنایی مشابه بین دو قصیده سوق میدهد. ازجمله: خودستایی، قساوت، هلاکت و شرایط سخت جامعه که مجال را جهت ساخت دوباره متن فراهم میکند. مخاطب در مقایسه میان ماتریس ساختاری دو قصیده رسالت متعهد به دوستی و بخشش را همچون رمزگان الهامبخش در ذهنش درک میکند و مشخص میکند که وحدت دو قصیده در هیپوگرام مشترک نهفته است و ان این است که «اساس زندگی دوستی و صداقت به دور از خودستایی است»؛ اما مهمترین مضامین ناهمسان به این نکته اشاره دارد که منظومههای توصیفی مربوط به «سیمهای ارتباط» و«زیبایی» بر طبق رمزگذاری «روابط انسانی» در قصیده «دو کاج» و بخشش در قصیده «التینه الحمقاء» صورت میگیرد.
The present study investigates the two Qasidas "the Stupid Fig" by Elia Abu Madi and "the Two Pines" by Mohammad Javad Mohabbat to reach a common semantic structure between the two. The main reasons for the comparison between the two Qasidas are the message that two refer to the same meanings, and the reader goes beyond the referral of the work to the real world because two Qasidas give such a description that return of the image leads to a symbolic analysis associated with the Riffaterre’s reading.This research is based on a descriptive-analytical method to explain the generative grammar, the application of verbs, and other mechanisms that allow the process of communication between the author and the reader. Riffaterre’s Semantic Theory is also adapted to two Qasidas. This method seems more suitable because it is the one for reading poetry that violates conventional syntax and semantics.The research results show that the contradiction between the level of imitation and the syntactic deviations in two Qasidas leads the reader to the discovery of similar semantic accumulation between them such as selflessness, cruelty, destruction, and the hard conditions of the community that make it possible to re-create the text.In contrast to the structural matrix, the reader understands the two lines of commitment to friendship and forgiveness as inspirational codes in his mind, and specifies that the unity of the two Qasidas lies in the common hypnogram, which is that "the basis of the life of friendship and honesty is far of self-esteem".